یافتن پست: #هجران

wolf
wolf
درست مثلِ دو چشمِ تو مست و هشیارم

نه خواب میروم از دوری ات، نه بیدارم



شبیهِ پنجره های نشسته در باران

غمِ تو دارم و از بغض و گریه سرشارم



کسی کجاست ببیندچگونه میشکنم؟

کسی کجاست ببیند چگونه میبارم؟



عزیزِ من که چو گیسوی تو پریشانم

عزیزِ من که به هجران تو گرفتارم



اجازه هست بگویم که عاشقت هستم؟

اجازه هست بگویم که دوستت دارم؟



محمود اکرامی{-118-}{-118-}{-118-}{-118-}{-118-}

سکوت شب
سکوت شب
دیوان وحشی بافقی

پیوستن دوستان به هم آسان است

دشوار بریدن است و آخر آن است

شیرینی وصل را نمی‌دارم دوست

از غایت تلخیی که در هجران است

wolf
wolf
در کاسه ی وَصل تو
اگر زَهر دهَندم

خوش تر
که به پیمانهِ هجران تو قَندَم...{-118-}{-118-}{-118-}{-118-}{-118-}

wolf
wolf
آن را که غمی چون غم من نیست چه داند

کز شوق توام دیده چه شب می گذراند..

وقت است اگر از پای در آیم که همه عمر

باری نکشیدم که به هجران تو ماند..

ali
ali
‏‏*منم و تلخیِ دلدار، ولی میخندم*
منم و سینه ی بیمار، ولی میخندم
منم و حسر تِ یلدا و غزلخوانیِ عشق
شعرِ من وردِ لبِ یار…ولی میخندم
منم و حسرتِ سرخیِ انارِ لبِ او
حسرتِ بوسه و دیدار، ولی میخندم
نفسم بندِ نفسهای کسی هست که نیست
همه دنیا شده دیوار، ولی میخندم…
هر چه فریاد زدم از غم و تنهایی و درد
گوشِ تو نیست بدهکار ، ولی میخندم
کَسِ من روی تو و کارِ من آغوشِ تو بود
شده ام بی کس و بی کار، ولی میخندم*
شدم از عشقِ تو دیوانه و رسوای زمان
آه! ، انگار نه انگار… ولی میخندمء



فقط خدا
فقط خدا
جمعہ یعنے اشڪ هاے انتظار
جمعہ یعنے شڪوه ازهجران یار
جمعہ یعنے آه، الغوث، الامان
درفراق مهدےصاحب زمان عج

‌الزمان_عج

هادی
هادی
یا رب مباد کز پا جانان من بیفتد
درد و بلای او کاش بر جان من بیفتد


من چون ز پا بیفتم درمان درد من اوست
درد آن بود که از پا درمان من بیفتد


یک عمر گریه کردم ای آسمان روا نیست
دردانه ام ز چشم گریان من بیفتد


ماهم به انتقام ظلمی که کرده با من
ترسم به درد عشق و هجران من بیفتد


از گوهر مرادم چشم امید بسته است
این اشک نیست کاندر دامان من بیفتد


من خود به سر ندارم دیگر هوای سامان
گردون کجا به فکر سامان من بیفتد


خواهد شد از ندامت دیوانه شهریارا
گر آن پری به دستش دیوان من بیفتد

هادی
هادی
نیستم یک دم ز درد و محنت هجران خلاص
کو اجل تا سازدم زین درد بی درمان خلاص


وارش
وارش
او دلبری نمی خواست و من باز هم دلدادگی میکردم
بیشتر از پیش بی تفاوتتر می شد و بیچارگی میکردم

چو زلیخای ناچاری بویش از در دیوار شهر می گشتم و
چه عاشقانه چه صادقانه چه عاقلانه دیوانگی میکردم

به حرمت دل شکسته اگر شکسته ای مشکن دل مرا
بی تو ندیدی زیر بار غم هجرانت چگونه زندگی میکردم

ای بی وفا آنچه ذره ذره فنا می شد جان جوانی من بود
هر که نشانی بویی زکوی تو میداد درش بندگی میکردم



شــادی
شــادی
کاش مولانا ببیند قهرِ چشمانِ تو را
تا نگوید نیست در عالم ز هجران تلخ تر

- اصغر عظیمی‌مهر

Join us: @OXIIIZHEN

هادی
هادی
غم هجران تو اےیار مرا شیدا ڪرد
غیبٺ و دورے تو حال مرا رسوا ڪرد

دورے تو اثر جمع بدےهاے من اسٺ
شرمسارم گنهم چشم تورا دریا ڪرد

سیده شهید حجّاری
سیده شهید حجّاری
اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج {-47-}
بیا کاین دل سر هجران ندارد
به جز وصلت دگر درمان ندارد

born78
born78
دلم دوباره ببین که شده پریشانت
عزیز فاطمه ای جان من به قربانت

برای روز ظهورت، برای آمدنت
چقدر مانده که کامل شوند یارانت؟

بگو چگونه بیایم چگونه آقا جان
به جستجوی تو و خیمه و بیابانت

به که قسم بخورم بی تو من کم آوردم
بس است این همه دوری بس است هجرانت

تو را قسم به صبوری قلب منتظران
عزیز فاطمه برگرد سوی کنعانت

عدالت علوی تو خواب این شهر است
فدای آن لبه ی ذوالفقار برانت

اگر چه لایق احسان تو نبودم من
همیشه شامل من بوده است احسانت

از این حجاب پر از ابر آسمان، آخر
ظهور می کند آن روی ماه پنهانت

ألـلَّـهُـمَ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَرَج

صفحات: 8 9 10 11 12

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو