یافتن پست: #هجران

حضرت@دوست
حضرت@دوست
مخاطبم تو باش ای=❤️

غم هجران يار
خون دل ناخورده بر جانان رسيدن مشکل است
داغ غم ناديده از وصلت شنيدن مشکل است

عشق اگر در دامن پاک دلي جا خوش کند
ملک هستي در قبال دل خريدن مشکل است

گفته بودم ما به دام عشق تو افتاده ايم
بازگويم از خم زلفت رهيدن مشکل است

انتظارت مي کشم با چشم خونين و ترم
عاشق جان باز را بي درد ديدن مشکل است

در از ل بر ما نوشتند اين غم هجران يار
سهم خود از قسمت دنيا نچيدن مشکل است


حضرت@دوست
حضرت@دوست
خوشدل کند خیال تو هجران‌کشیده را**آتش گل است دیده گلشن‌ندیده را

تا آب دیده خون نشود بر زمین مریز**در شیشه واگذار می نارسیده را

تسلیم شو که اجر شهادت نمی‌دهند**در کوی عشق کشته در خون تپیده را

بازآ که در فراق رخت نقش روز و شب**خال سفید و آب سیاه است دیده را

ذوق طرب کجا دل غمگین من کجا**لذت ز باده نیست لب خون مکیده را

بی‌درد گو بنال که سیماب اگر شود**خوبان نمی‌برند دل آرمیده را


حضرت@دوست
حضرت@دوست
بود درد مو و درمانم از دوست
بود وصل مو و هجرانم از دوست

اگر قصابم از تن واکره پوست
جدا هرگز نگردد جانم از دوست

حضرت@دوست
حضرت@دوست
نپرسی حال یار دلفکارت

که هجران چون کند با روزگارت
ته که روز و شوان در یاد مویی
هزارت عاشق با مو چه کارت

حضرت@دوست
حضرت@دوست
این تطاول که کشید از غم هجران بلبل
تا سراپرده گل نعره زنان خواهد شد

حضرت@دوست
حضرت@دوست
حکایت شب هجران فروگذاشته به

به شکر آن که برافکند پرده روز وصال

حضرت@دوست
حضرت@دوست
در هلاک من چو هجرانت سبک دستی نکرد

بر درت از بهر وصلست این گرانجانی مرا

حضرت@دوست
حضرت@دوست
ای سیم بر زکات تن وجان خویش را

بردار از دلم غم هجران خویش را


حضرت@دوست
حضرت@دوست
آنچه در "دم" بگذرد باشد شبی وصل حبیب

وآنچه را پایان نباشد روز هجران من است

حضرت@دوست
حضرت@دوست
می‌سوزم از فراقت روی از جفا بگردان
هجران بلای ما شد یا رب بلا بگردان

حضرت@دوست
حضرت@دوست
با من به وفا هیچ نگشته دل تو رام
با انده هجران تو کرده دل من خوی

حضرت@دوست
حضرت@دوست
جسم غم فرسود من چون آورد تاب فراق
این تن لاغر کجا بار غم هجران کجا

محمدحسن اسايش
محمدحسن اسايش
سلام نواهای زیر که توسط زنان روستای کوچ در مجالس عزا ی زنانه خوانده می شود و تعدادی از این نواها گاهی در پشت کار قالیبافی ویا در هنگام دروی گندم ویا در شبهای زمستان در مراسم آتشانی به عنوان فراقی در دوری از مسافر به غربت رفته ویا سربازی که درشهری دور سربازاست ئغریب است و یا در دوری از یار ئدوست وخواهر وبرادر و-که از هم جدا شده اند- به عنوان فراق خوانده می شود وبیانگر درد وفراق وجدایی است واما برگردیم به مجلس نواخوانی زنانه :

بصد خواری بزرگ کردم درختی که درسایه ش نشینم گاه ووقتی سمال آمد درخت ازریشه برکند بسوزد این چنین طالع و بدختی.

2-ای چرخ فلک چرا چنینم کردی ؟ برسنگ زدی ونگین نگینم کردی

دراول عمر خود ندیدم خوبی در آخر عمر گوشه نشینم کردی.

3-غربت خراب ومو خراب غربت مو(من) گوشه نشین آفتاب غربت

شاالله که نیایه آب از غربت تا مو نکشم جور وجفا ازغربت .

4- در غریبی ناله کردم ، هیچ کس یادم نکرد در قفس جان دادم وصیاد ، آزادم نکرد

همتی می خواستم ازگردش چرخ فلک چرخ بی همت خرابم کرد وآزادم نکرد.

5-آنجا که غریب ناله ی زار کند

حضرت@دوست
حضرت@دوست
تو ای چنان کرد ,
که که منم یا


دانلود موزیک



ali
ali
از شهيدبابايى پرسيدند: عباس جـان چه خبر؟ چه كار ميکنى؟ گفت: به نگهبانى دل مشغوليم که غيرازخدا كسی وارد نشود. نگهبان دلت باش

صفحات: 8 9 10 11 12

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو