یافتن پست: #نوری

سکوت شب
سکوت شب
هنگامی که در موقعیتی هستی ،
که می توانی به کسی کمک کنی،
خوشحال باش؛
زیرا خداوند دعاهای او را از طریق تو اجابت می کند…
به یاد داشته باش هدف ما بر روی زمین،
گم شدن در تاریکی نیست؛
بلکه نوری برای دیگران بودن است،

سکوت شب
سکوت شب
شک نکن!!!!
درست در لحظه ی آخر
در اوج توکل و در نقطه ی تاریکی
نوری نمایان میشود
معجزه ای رخ میدهد
و…..
خدا از راه میرسد

wolf
wolf
تو را چه بنامم
که از هر چه نام والاتری
تو را چه بخوانم
که از هر واژه اولاتری
تو چیستی؟!
تو کیستی؟!
عشقی٬نفسی٬آرامشی٬جانی
نوری٬ستاره ی آسمانی٬مهتابی
سلطانِ قلبی٬شمعِ شبِ تاری
دلیلِ حیاتی٬هوایِ نابی
هر چه هستی زنده بمانی ..
پایدار می خواهمت
چه دور
چه نزدیک
دلم برایت پر می گیرد ..
که شیرین ترین لذت دنیایی ...



سکوت شب
سکوت شب
دشت هایی چه فراخ

كوه هایی چه بلند
در گلستانه چه بوی علفی می آمد؟
من دراین آبادی پی چیزی می گشتم
پی خوابی شاید
پی نوری ، ریگی ، لبخندی
پشت تبریزی ها

LOEY♡
LOEY♡
آدمـای دلتنگ

وقتی خیلی بهشون خوش میگذره و میخندند

یهو سرشونو بر میگردونند اونوری

یکم ثابت میشن

یواش یواش چشماشون پر از اشک میشه
#(:

wolf
wolf
امشب ای ماه!شدم
غرق غم و تنهایی،

باز من ماندم و تو،
شعر و شب و شيدایی!



حضرت@دوست
حضرت@دوست
چون زلف تو ام جانا در عین پریشانی***چون باد سحرگاهم در بی سر و سامانی

من خاکم و من گردم من اشکم و من دردم***تو مهری و تو نوری تو عشقی و تو جانی

خواهم که ترا در بر بنشانم و بنشینم***تا آتش جانم را بنشینی و بنشانی

ای شاهد افلاکی در مستی و در پاکی***من چشم ترا مانم تو اشک مرا مانی

از آتش سودایت دارم من و دارد دل***داغي که نمی بینی دردی که نمی دانی

دل با من و جان بی تو نسپاری و بسپارم**کام از تو و تاب از من نستانم و بستانی

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
گمشده زیست ندوس:خسته

پلاک
پلاک
سلام.خوبین؟
بعد دوسال برگشتم.چراشم شاید این باشه که دارم گذشته رو مرور می کنم تا باهاش آینده جدید بسازم{-29-}

سکوت شب
سکوت شب
گر آخرین فریب تو، ای زندگی، نبود

اینک هزار بار، رها کرده بودمت

زان پیشتر که باز مرا سوی خود کِشی

در پیش پای مرگ فدا کرده بودمت

هر بار کز تو خواسته ام بر کنم امید

آغوش گرم خویش برویم گشاده ای

دانسته ام که هر چه کنی جز فریب نیست

اما درین فریب، فسون ها نهاده ای

در پشت پرده، هیچ مداری جز این فریب

لیکن هزار جامه بر اندام او کنی

چون از ملال روز و شبت خاطرم گرفت

او را طلب کنی و مرا رام او کنی

روزی نقاب عشق به رخسار او نهی

تا نوری از امید بتابد به خاطرم

روزی غرور شعر و هنر نام او کنی

تا سر بر آفتاب بسایم که شاعرم

در دام این فریب، بسی دیر مانده ام

دیگر به عذر تازه نبخشم گناه خویش

ای زندگی، دریخ که چون از تو بگسلم

در آخرین فریب تو جویم پناه خویش

نادر نادرپور

حضرت@دوست
حضرت@دوست

مثل است. در ابتدا ‌ای بسیار ،
اغلب داغ و پر ، که با این حال هنوز تنها است که سوسو می‌زند. همچنان که ادامه پیدا می‌کند، ‌های ما رشد می‌کنند و مثل می‌شود، سوزان و غیر قابل شدن.


wolf
wolf
هرچند رفته ای و دل از ما گسسته ای

پیوسته پیش چشم خیالم نشسته ای



ای نرگس از ملامت چشمم چه دیده ای

کاین سان به بزم شاد چمن سرشکسته ای؟



با من مبند عهد که چون پیچ های باغ

هرجا رسیده ، رشته ی پیوند بسته ای



از من به سوی دشمن من راه جسته ای

نوریّ و در بلور دل من شکسته ای



دیگر نگاه گرم تو را تاب فتنه نیست

ای چشم آشنا! مگر امروز خسته ای؟



من نیز بند مهر تو ببریده ام ز پای

تنها گمان مبر که تو زین دام رسته ای



سیمین! ز عشق رسته ای امّا فسرده ای

آن اخگری کز آتش سوزنده جسته ای



سیمین بهبهانی

wolf
wolf
دستت شبیه قبل پناهم نمی دهد

در سرزمین قلب تو راهم نمی دهد

چشمی که با اشاره سکوت مرا شکست

پاسخ دگر به حرف نگاهم نمی دهد

این اشک‌ها‌، ستاره‌ی شب‌های غربتم

نوری به آسمان سیاهم نمی دهد

احساس عشق ، همسفر نیمه راه من

جانی به لحظه های تباهم نمی دهد

یا عشق یا وصال ...چه سخت است زندگی

وقتی که هر دو را به تو با هم نمی دهد

گاهی هم انتخاب، فقط یک بهانه است

یعنی هرآنچه را که بخواهم ، نمی دهد ...



مرضیه خدیر

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
از دوست بی صداقت و بدجنس؛

باید بیش از جانوری وحشی
در هراس بود
چرا که یک حیوان وحشی
بدنت را زخمی می کند
اما یک دوست بد‌ طینت ذهنت را ...(:



wolf
wolf
دشت خشکید و زمین سوخت و باران نگرفت
زندگی بعد تو بر هیچ کس آسان نگرفت

چشمم افتاد به چشم تو ولی خیره نماند
شعله‌ای بود که لرزید ولی جان نگرفت

جز خودم هیچ کسی در غم تنهایی من
مثل فواره سر گریه به دامان نگرفت

دل به هر کس که رسیدیم سپردیم ولی
قصه‌ء عاشقی ما سر و سامان نگرفت

هر چه در تجربهء عشق سرم خورد به سنگ
هیچ کس راه بر این رود خروشان نگرفت

مثل نوری که به سوی ابدیت جاریست
قصه ای با تو شد آغاز که پایان نگرفت

فاضل نظری{-118-}{-118-}{-118-}{-118-}{-118-}

صفحات: 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو