یافتن پست: #نـم

حضرت@دوست
حضرت@دوست
دلتنگ توام


«دنیـا پـر از غم میشود وقتی که دلتنگ توام »
مثـل جهنـم میـشود وقتـی کــه دلتنگ توام

چشمان من بـارانی و از سوز دل حتـی غزل
پر سوز و ماتم میشود وقتی که دلتنگ توام

دلگیرم از دست خودم ازدست تو از روزگار

شاکی از عالم میشود وقتی که دلتنگ توام

علی باقری
علی باقری
گمـان میکنـم ‌#طوو
بـایـد یکـی از شـاهـرگ هـایـم بـاشـی،
کـه دوسـت داشتنـت بنـد نمـی آیـد…!
عجیـب اسـت اینقـدر دوستـت دارم،
بـی دلیـل و بـی منطـق...!
آخـر آدمـی بـه وقـت عـاشقـی تپـش قلبـش،
بـه ریتـم نفـس هـای معشـوقـه اش میـزنـد ...
چشمـانـش چیـزی را نمـی بینـد و گـوش هـایـش،
فقـط از اسـم یـارش پـر مـی شـود...!
دوسـت داشتـن عجـب عـالمـی دارد!!‌

حضرت@دوست
حضرت@دوست
دلتنگ توام ...

«دنیـا پـر از غم میشود وقتی که دلتنگ توام »
مثـل جهنـم میـشود وقتـی کــه دلتنگ توام

حضرت@دوست
حضرت@دوست
ای کاش کسی بود بـه غـم سنگ صبورم
تـا سفره ی دل بــاز کنـم ،کـم کنـد از غم


حضرت@دوست
حضرت@دوست
خـواستـم دل نـدهم ، دل نسپارم به کسی
عــاجـزم وصف کنـم قدرت جــادوی تو را


حضرت@دوست
حضرت@دوست

خواستی با کوهی از غمها زمین گیرم کنی
آنچنـان که در تـوانـم نیـست برخیـزم عزیز

??????
??????
من تـرو دسـت نمیزنـم
تـرو نفســ میکشــم♡

سارا
سارا
نه بـی یادت برآید یکـدم از من

نه بی رویت جدا گردد غـم از من

بزن بر جانـم  آن زخمی که دانی

بشرط آنکه گویـی مرهـم از من

حضرت@دوست
حضرت@دوست
تـا تـو بــوی زلف­ها را مـی­‌فـرسـتـی بـا نـسـیــم
سعی من در سر به­زیری بی­‌گمان بی­‌فایده است

تـیــر از جـایی کـه فـکــرش را نمی‌­کــردم رسـیــد
دوری از آن دلــبـــر ابـــرو کـــمـــان بی­‌فایده است

در مـن ِ عـاشـق تــوان ِ ذره­ای پـرهــیـــز نـیـسـت
پـرت کـن مـا را بـه دوزخ،امـتـحــان بی­‌فایده است

از نـصـیـحـت کـردنـم پـیـغـمـبــرانـت خـسـتــه­‌انـد
حرف موسی را نمی‌­فهمد شبـان،بی­‌فایده است

مــن بــه دنــبـــال خــدایـی کـه بــســوزانــد مـــرا
همـچنـان می

­‌گردم امـا همـچنـان بی­‌فایده اسـت


حضرت@دوست
حضرت@دوست

سخـن عشـق تو بی‌آنکـه برآیـد به زبـانـم
رنگ رخسـاره خبر می‌دهـد از حال نهـانـم


حضرت@دوست
حضرت@دوست
گـاه گویـم که بنـالـم ز پـریشــانــی حـالـم
باز گویم که عیـانست چه حاجت به بیـانـم


حضرت@دوست
حضرت@دوست
گر تو شیـریـن زمانی نظـری نیز به من کن
که به دیوانگی از عشـق تو فرهاد زمـانـم


حضرت@دوست
حضرت@دوست
دُرم از دیــده چکـانست به‌یــاد لـب لعـلـت
نگهی باز به من کن که بسـی دُر بچکـانـم


حضرت@دوست
حضرت@دوست
من همـان‌روز بگفتـم که طریـق تو گرفتـم
که به جانان نرسـم تا نرسـد کار به جـانـم


حضرت@دوست
حضرت@دوست
لب به اقــــرار زدم تا کــــه نـمایان بــشود
رکــــــعتی وسوســه ات شوق نـگارم نکند


صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو