یافتن پست: #نرگس_صرافیان_طوفان

Marina
Marina
آرام باش ! درست می شود . .
نه هیچ شبی و نه هیچ زمستانی دائمی نیست.
آفتاب می تابد،شاخه ها جوانه می زنند
و تمامِ شکوفه های در انتظار متولد خواهند شد.
هیچ ابری تا همیشه در مقابلِ مهتاب نمی ایستد
و هیچ ماهی تا همیشه در حصار نمی‌ مانَد.
نور، سپاه سیاهی را می درد
حتی اگر به قدرِ روزنه ای باشد و بهار،
هزار هزار زمستان را سبز می ‌کند.
روزهای سخت رو به پایان است، آرام باش . .



mohsen_m18
mohsen_m18
دنیا پر است از آدم های مصممی که
هرشب تصمیم گرفته اند
فردا قاطعانه بایستند
و همه چیز را درست کنند و فردا ؛
حالِ بلند شدن از
رختخواب هایشان را هم نداشتند
گوشِ دنیا پر است از
این " از فردا " گفتن ها !
اگر قرار به ادامه است و پیروز شدن ،
اگر قرار به ایستادن است و جنگیدن ؛
همین امروز شروع کن ...



wolf
wolf
این بهار، در خانه سبز می‌شویم، در خانه جوانه می‌زنیم، در خانه شکوفه می‌دهیم. این بهار را در خانه می‌مانیم و دعا می‌کنیم برای رسیدن روزهای خوب، برای دوباره سبز شدن...
آگاهیم به اینکه بیرون از این خانه درختان شکوفه زده‌اند، گنجشک‌ها آواز می‌خوانند، پرستوها دنبال آشیانه می‌گردند، آگاهیم به اینکه زندگی ادامه دارد ولی ما بیرون از این خانه در دل سبز بهار، به زردیِ پاییز می‌رسیم! باید صبر کنیم، باید خانه‌هامان را تا سبز شدن تمام شهر و آدم‌ها، سبز نگه داریم.
ما سکوت و تنهاییِ این پیله را به شوق پروانه شدن‌مان به جان می‌خریم،
ما این بهار، جور دیگری سبز می‌شویم...
و می‌دانیم که روزهای خوب خواهند رسید، و می‌دانیم که پس از این تاریکی "آفتاب" انتظار ما را می‌کشد.
روزهای خوب که رسیدند؛ باهم جشن آغوش و لبخند می‌گیریم... و کاش کسی از ما کم نشده‌باشد!
در خانه بمانید که کم نشویم، در خانه بمانید که سبز بمانیم...
در خانه بمانید...




دانلود موزیک



فلور
فلور
امروز هم گذشت ،
قول می دهم از فردا شاد باشم و شادی و عشق را در کوچه های سردِ شهر ، تکثیر کنم ...
لباسهایم را اطو زده ام ،
چند شاخه گل خریده ام ،
فردا که شد ، شال و کلاه می کنم ؛
با یک بغل لبخند ، به دل خیابان می زنم ...
چشم می اندازم و دنبالِ آدم های غمگین و تنهایِ شهر می گردم ،
کنارشان می نشینم و یک شاخه گل به دستهای خسته شان می دهم ...
شبیه "روانشناس" هایِ حاذق و دلسوز ، امید و شادی را مهمان قلبشان می کنم ...
رسالتم که تمام شد ، بلند می شوم ، لبخندی جانانه می زنم و راهم را ادامه می دهم ...

من تازه فهمیده ام محبت، تنها چیزیست که حالِ لحظه هایم را جا می آورد ...
امروز که گذشت ،
از فردا سفیرِ مهربانیِ این شهر خواهم شد !!!


wolf
wolf
حسین جان ؛
تمام کوچه ها سیاه پوشِ تواند !
دل ها را نمی دانم ،
فکر ها را نمی دانم ...
تو برای "شُهرت" نرفته بودی !
تو رفتی تا انسانیت را بیدار کنی
تو یار می خواستی‌ ، نه عزادار !
کاش لا اقل عزاداری هایمان بیش از این ها از سرِ دل می بود .
شاید اگر بود ؛
هیچ آدم بی پناهی نبود که شب های خود را توی کارتن صبح کند ،
یا کودکی ، که روی بالینِ سنگ ها بخوابد ،
یا انسانی که از گرسنگی و فقر بمیرد .
عزاداری هایمان اگر واقعی بود ؛
ریشه ی فقر را می خشکاندیم ،
ریشه ی ظلم را می سوزاندیم ،
و گرنه لعن کردنِ آدم هایی که چند صد سال پیش مرده اند ، راحت ترین کارِ دنیاست ...



LOEY♡
LOEY♡
آخرش یک نفر از راه می رسد که بودنش ؛ جبرانِ تمامِ نبودن هاست
جبرانِ تمامِ بی انصافی ها
و شکستن ها ...
یکی که با جادویِ حضورش، دنیایِ تو را متحول می کند.
جوری تو را می بیند، که هیچ کس ندیده.
جوری تو را می شنود، که هیچ کس نشنیده،
و جوری روحِ خسته ی تو را از عشق و محبت، اشباع می کند؛
که با وجود او، دیگر،
نه آرزویی می مانَد، برایِ نرسیدن
و نه حسرت و اندوهی برای خوردن ...
بعضی آدم ها، خودِ معجزه اند.
انگار آمده اند تا
تو مزه ی خوشبختی را بچشی، آمده اند تا دلیلِ آرامش
و لبخندِ تو باشند،
آمده اند که زندگی کنی...



LOEY♡
LOEY♡
رابطه داشتن با آدم ها...
و حفظِ این ارتباط سخت ترین کارِ دنیاست !
وقتی آنها به تو نیاز دارند...
تو حوصله شان را نداری ...
و زمانی که تو نیاز به آنها داری ...
تازه می فهمی که هیچ کس را نداری !
می فهمی چقدر تنهایی ...
و چقدر نیاز داری با کسی حرف بزنی ...
و چقدر دردناک است اگر سراغشان بروی....
و حوصله ات را نداشته باشند ...
قصه این است که همه ی ما به هم محتاجیم...
اما در زمان هایی که نباید !
ما همان دست هایی هستیم که پس زدند...
و پاهایی که پیش نکشیدند ...
و یکی از همین روزها روی شانه هایی که نداریم ،
به اندازه ی یک عمر ، اشک می ریزیم ...
و در آغوشی که نیست ، می میریم ...


سکوت شب
سکوت شب
حال خوبت رابه هیچکس گره نزن
یادبگیر؛
بدونِ نیاز به دیگران
شاد باشی...
بخندی...
و امیدوار باشی!
باور کن؛
این مردم.. حوصله ی خودشان را هم ندارند!
تو باید خودت
دلیلِ اتفاقات خوب زندگی ات باشی!



wolf
wolf
یک روزهایی هم هست که از همان ابتدایِ صبحش حالِ آدم ، بی دلیل ، خوب است ...
آدم دلش می خواهد ؛
بی هوا بخندد و شاد باشد ،
ببخشد و بی خیال باشد !
مهربان باشد و عاشقی کند !
من این روزها را دوست دارم ...
روزهایی که از همان اولش ، همه چیز خوب است ... !



wolf
wolf
کم کم یاد می گیری ؛
همه ی دردها ،
همه ی مشکلات ،
و همه ی از دست دادن ها بد نیست !
درست شبیهِ واکسن ؛
که اولش کمی می سوزانَد
ولی قوی ترت می کند ...



ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
دختر
معجزه ایست
که بعد از آفرینش آن
تمام فرشتگان
بی اختیار کف زدند
دخترها فرشته نیستند
فرشته ها
میخواهند دختر باشند
آری
دختر داشتن
سعادت میخواهد!



روز دختـر رو به تمام دخترای ساینا تبریک میگم❤️:گمشده

پ.ن : اگه کلیپ براتون باز نمیشه رو آدرس زیرش کلیک کنید (:

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
من عمقِ فاجعه را از عمقِ شیارِ پیشانیِ کارگرجوانی فهمیدم ، که دیروقت از سرِ کارش بر می گشت ، اما پولی برایِ خریدِ نان هم نداشت ...
هیس ... کارگرها نان نمی خورند !!!
عمقِ فاجعه را از شرمِ نگاهِ زنِ متاهلی خواندم که برایِ نسیه ی خوراکِ اهلِ خانه به بقالیِ سرِ کوچه رفته و با پیشنهادِ بی شرمانه ی مردِ بقال رو برو شده بود ...
هیس ... زن های نجیب ، سکوت می کنند ...
عمق فاجعه را در دستانِ واکسیِ کودکی دیدم که برایِ تامینِ دارویِ پدرِ سرطانی اش ، ترک تحصیل کرده بود ...
هیس ... کودکان ، اعتراض نمی کنند ...
من عمق فاجعه را وقتی فهمیدم ، که انسانیتی نبود ، تا برای این مردم تفسیرش کنم ... !!
فاجعه ی قرنِ اخیر ، آنقدر عمیق است که هزاران گاندی و مادر ترِزا هم از پسِ جبرانش بر نخواهند آمد ...
انسانِ ظالم ، حرفه اش ستم کردن است ،
فاجعه ماییم ؛
که سکوت می کنیم !!! ):



ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
دختر اعتراض کرد
-"صدایت را روی من بلند نکن"
مرد اما بلند تر فریاد زد....
دختر این بار آرام تر و بابغض از مرد درخواست کرد
- "لطفا سرم فریاد نزن..."
مرد اما... از همیشه بلند تر فریاد کشید...!
دیگر ...هرگز کسی صدای دخترک را نشِنید...
اما من چشمانی را می بینم هرشب... که اشک را به دوازده زبان زنده ی دنیا ترجمه می کند...
و باخودم فکر می کنم...
این رسمش نیست...
این جنس ، ضعیف نیست..
بخدا قسم...بخواهد خیلی هایتان را یک تنه حریف است!
سکوتش را پای ضعفش نگذارید...
او فقط...دلش نمی آید بد باشد...
این روزها...
فرشته های زمین خسته اند
دیگر اعتراض هم نمی کنند....! (:



ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
فردا دیر است ...
امروزت را همین امروز ، زندگی کن!
همین امروز لذتش را ببر ،
و همین امروز برای آرزوهایت تلاش کن ...
حسرت، یعنی در گذشته جا مانده‌ای،
و نگرانی یعنی، اسیرِ آینده‌ای شده‌ای که هنوز نرسیده و اتفاقاتی که هنوز نیفتاده!
آینده ای که شاید نرسد
و اتفاقاتی که شاید نیفتد!
بیخیالِ چیزهایی که نبودنشان کیفیتِ بودنت را کم میکند
آرامش و لبخند را در آغوش بگیر و امروز را همان جوری که دوست داری زندگی کن ...



صفحات: 1 2 3 4 5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو