یافتن پست: #موافق

Elham
Elham 👩‍👧‍👦
صب برا ده نفر نهار پخدم.. الان واز میذم برا ده نفر قذا بپزم:آشپز

Saye
Saye
هیچ وقت باورمان نمی‌شود که شاید
آنقدر که بقیه به چشم ما مهم‌اند ؛
ما برایشان مهم نباشیم .





حضرت@دوست
حضرت@دوست
مزاج قلبي لا يكتمل إلا بحضورك



donya
donya 👩‍👧‍👦
نیاز متولدین هر ماه :💳

فروردین : پول💰
اردیبهشت : پول💷
خرداد : پول💵
تیر : پول💴
مرداد : پول💸
شهریور : پول💶
مهر : پول💳
آبان : پول💰
آذر : پول💷
دی : پول💵
بهمن : پول💴
اسفند : پول💶

مهاجر
مهاجر
خیلی سوسکی دارید ایگنورم میکنیدا حواسم هستا🥺

رها
رها
یه مکالمه ی طولانی با یه دوست نسبتا قدیمی چقد میتونه دلچسب باشه :x

یاس
یاس
یه بار ضریح امام‌حسین از شهرمون رد کردن
جمعیت جوری ریخته بود
کم موند کشته بدیم
یکی از اشنایان که با نطام و دین زاویه داره
اون همه جمعیت دیده بود
ناامیدانه گفت چیزی که من امروز دیدم
محاله این رژیم عوض شه
به قول ایشون
چیزی که من امروز دیدم محال این نظام چیزیش بشه :ایران
تولد ۴۵ سالگیت مبارک {-41-}
چش بدخواه داخلی و خارجیت کور شرشون به خودشون برگرده و اینا:دعا

aliaga
aliaga
شیطان استعفا داااااد....

متن استعفا: با سلام ب پروردگار متعال

از آنجایی ک انسان امروزی برای فریب دادن
.
.

همدیگر از من حقیر شایستگی بیشتری دارند و
.
.
برخی مواقع از اینجانب سبقت هم می گیرند
.
.
و من باید در محضر آنان شاگردی نمایم و بیم آن
.
.
دارم که مبادا مرا نیز بفریبند از شما عاجزانه .
.
.
تقاضامندم که با استعفای اینجانب موافقو فرمایید...


اجرکم محفوظ با تشکر .شیطان الرجیم...

Hana
Hana
حس میکنم دچار انجماد عملکردی شدم {-75-} اخرش میرم خودمو از ی جا پرت میکنم پایین {-75-}{-195-}

aliaga
aliaga
سلام....

fatme
fatme
من ادمی بودم که هیچوقت قهر نمیکرد
جز مواقعی که زیاد عصبانی میشدم
همیشه با خنده و خوشرویی همه چیو سعی کردم حل کنم
ادمایی که اهمیت داشتن برام هروقت قهر میکردن
سعی میکردم از دلشون دربیارم که باهام آشتی کنن
اما جدیدا فهمیدم انقدری که من اهمیت میدادم
در عوضش من هیچی مهم نبودم برا اون اشخاص 😂😂
و تا من نرم سراغشون اونا پیداشون نمیشه
فقط وقتایی که بهم نیاز داشتن دورم میپلکیدن😂

Tasnim
Tasnim
دیروز فسقل از رو صندلیش افتاد و دستش شکست و من امروز نرفتم امتحان دانشگاه رو بدم و عالم و آدم رو از مشکلی که برام پیش اومد خبر کردم. دانشگاه با اینکه هفته بعد بیام امتحان بدم موافقت کرد و خدا رو شکر به موقع دست فسقل رو گچ گرفتیم و من دیشب راحت خوابیدم.
از اون طرف دوستم که شرایط تحصیلش عینا مثل منه، دیشب برای بار چندم دخترش تشنج کرد و تا صبح بیمارستان بود. و صبح رفت امتحانش رو داد و چون اصلا نخونده بود امتحانش رو خراب کرد. اونوقت اون میگه خدا بزرگه و مهربونه. من میگم خدایا مگه من چی کار کردم بدبخت شدم.
چقدر از خودم خجالت کشیدم و احساس حماقت کردم از این همه بی ظرفیتی

رها
رها
خوابم میاد ولی نمیبره {-54-}

مهاجر
مهاجر
هادی جان لطفا اکانت منو حذف کن من دیگه دوباره نیام اینجا. دمت گرم

aliaga
aliaga
دوستای عزیز .....


.
.


لطفا خواهشاپست های درمورد جنگ و خونریزی و درگیری و...

رو تو عمومی نزارید حتی مدیرا.


التماستون میکنم رعایت کنید...

صفحات: 1 2 3 4 5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو