g.h.o.l.a.m.a.l.i
من دانشجوى سال دوم بودم. يک روز سر جلسه امتحان وقتى چشمم به سوال آخر افتاد، خندهام گرفت. فکر کردم استاد حتماً قصد شوخى کردن داشته است. سوال اين بود: «نام کوچک زنى که محوطه دانشکده را نظافت میکند چيست؟»
من آن زن نظافتچى را بارها ديده بودم. زنى بلند قد، با موهاى جو گندمى و حدوداً شصت ساله بود... امّا نام کوچکش را از کجا بايد میدانستم؟
من برگه امتحانى را تحويل دادم و سوال آخر را بیجواب گذاشتم. درست قبل از آن که از کلاس خارج شوم دانشجويى از استاد سوال کرد آيا سوال آخر هم در بارمبندى نمرات محسوب میشود؟
استاد گفت: حتماً و ادامه داد: شما در حرفه خود با آدمهاى بسيارى ملاقات خواهيد کرد. همه آنها مهم هستند و شايسته توجه و ملاحظه شما میباشند، حتى اگر تنها کارى که میکنيد لبخند زدن و سلام کردن به آنها باشد.
Sina
شرلوك هولمز کارآگاه معروف و معاونش واتسون رفته بودند صحرا نوردي و شب هم چادري زدند و زیر
آن خوابیدند. نیمه هاي شب هولمز بیدار شد و آسمان را نگریست. بعد واتسون را بیدار کرد و گفت:
نگاهی به آن بالا بینداز و به من بگو چه می بینی؟
واتسون گفت: میلیونها ستاره می بینم.
هولمز گفت: چه نتیجه میگیري؟
واتسون گفت: از لحاظ روحانی نتیجه می گیرم که خداوند بزرگ است و ما چقدر در این دنیا حقیریم.
از لحاظ ستاره شناسی نتیجه می گیریم که زهره در برج مشتري است، پس باید اوایل تابستان باشد.
از لحاظ فیزیکی، نتیجه میگیریم که مریخ در محاذات قطب است، پس ساعت باید حدود سه نیمه شب باشد.
شرلوك هولمز قدري فکر کرد و گفت: واتسون تو احمقی بیش نیستی. نتیجه اول و مهمی که باید بگیري
اینست که چادر ما را دزدیده اند!
نه والا
تو داری قضاوت می کنی
از خوشحالی تو چرا ناراحت باشیم همیشه شاد باشی
اونا که منفی دادن فقط میگه روز خوبی برا من نبود همین
وقتی قصاوت که بیان دیدگاه بزارن و متهم کنن
من ندیدم کسی جیزی گفته باشه
منم از جانب اونا ننوشتم روز خوبی بوده کاری هم به منفی دادنشون ندارم
پیامایی که تو پی ویم دادن ناراحتم کرد
فک میکنن همه مث خودشونن که از مرگ یکی دیگه خوشحال بشن
همیشه موفق باشی تو زندگی و درس ات فاطمه زنبوری اگه امروز تو دانشگاه برای تو یا توی زمینه های دیگه برای تو و خانواده گلت اتفاق خوبی افتاد
باز هادی گند زد
من اونو دفاعی ندارم
تعجب کردم تو منفی اینجور معنی کردی
پس کار مشی هادیه