« #بیم-جدایی »
مرگ در قاموس ما از بی وفایی بهتر است
در قفس با دوست مردن از رهایی بهتر است
قصه ی فرهاد دنیا را گرفت ای پادشاه
دل به دست آوردن از کشور گشایی بهتر است
تشنگانِ مِهر محتاج ترحم نیستند
کوشش بیهوده در عشق از گدایی بهتر است
باشد ای عقل معاش اندیش، با معنای عشق -
آشنایم کن ولی نا آشنایی بهتر است
فهم این رندی برای اهل معنا سخت نیست
دلبری خوب است، اما دلربایی بهتر است
هر کسی را تاب دیدار سر زلف تو نیست
اینکه در آیینه گیسو می گشایی بهتر است
کاش دست دوستی هرگز نمی دادی به من
« آرزوی وصل » از « بیم جدایی » بهتر است
دختر خانوم مینامند ،
مضمونی که ...
جذابیتش نفسگیر است …
دنیای دخترانه من نه با شمع و عروسک معنا پیدا میکند و نه ...
با اشک و افسون...!! اما ...
تمام اینها را هم در برمیگیرد …
من نه ضعیفم و نه ناتوان ، چرا که ...
خداوند مرا بدون خشونت و زورِ بازو میپسندد.
اشک ریختن قدرت من نیست ، قدرت روح من است …
اشک نمیریزم تا توجهی را به خواستهام جلب کنم ، من ...
با اشکم روحم را جلا میبخشم .
خانه بی من سرد و ساکت است ، چرا که ...
شورو هیجان زندگی با صدای بلند حرف زدن و ...
موسیقی گوش دادن نیست …
زندگی ترنم لالاییِ آرامش بخشی را میطلبد که...
خدا درجادوی صدای من نهفته است .
من تنها با ازدواج کردن و مادر شدن نیست که معنا میگیرم من ...
به تنهایی معنا دارم ، !!
معنای عمیقی در واژه دختـربودن است .
اگر فرهنگ غلط و کوتاه نظری ، مرا ضعیفه بخواند ، باز هم قویتر از قبل ...
از پشت همین واژه سربلند میکنم و لبخند میزنم …
چرا که خداوند مرا دختر آفریده است و ...
همین برای من کافی است …
دعایت می کنم ، عاشق شوی روزی
بفهمی زندگی ، بی عشق نازیباست
دعایت می کنم ،
با این نگاه خسته ، گاهی مهربان باشی
به لبخندی ، تبسم را به لب های عزیزی ، هدیه فرمایی
بیابی ، کهکشانی را ، درون آسمان تیره شب ها
بخوانی نغمه ای با مهر
دعایت می کنم ، در آسمان سینه ات
خورشید مهری ، رخ بتاباند
دعایت می کنم ، روزی زلال قطره اشکی
بیابد راه چشمت را
سلامی از لبان بسته ات ، جاری شود با مهر
دعایت می کنم ، یک شب تو راه خانه خود ، گم کنی
با دل بکوبی ، کوبه مهمانسرای خالق خود را
دعایت می کنم ، روزی بفهمی با خدا
تنها به قدر یک رگ گردن ، و حتی کمتر از آن
فاصله داری
و هنگامی که ابری ، آسمان را با زمین ، پیوند خواهد داد
مپوشانی تنت را ، از نوازش های بارانی
دعایت می کنم
روزی بفهمی ، گرچه دوری از خدا
اما خدایت با تو نزدیک است
دعایت می کنم ، روزی دلت بی کینه باشد ، بی حسد
با عشق
بدانی جای او در سینه های پاک ما پیداست
شبانگاهی ، تو هم با عشق با نجوا
بخوانی خالق خود را
اذان صبحگاهی ، سینه ات را پر کند از نور
ببوسی سجده گاه خالق خود را
دعایت می کنم ، روزی خودت را گم کنی
پیدا شوی در او
دو دست خالیت را پر کنی از حاجت و
با او بگویی :
بی تو این معنای بودن ، سخت بی معناست
دعایت می کنم روزی
نسیمی ، خوشه اندیشه ات را
گرد و خاک غم ، بروباند
کلام گرم محبوبی
تو را عاشق کند بر نور
دعایت می کنم وقتی به دریا می رسی
با موج ها ی آبی دریا ، برقص آیی
و از جنگل ، تو درس سبزی و رویش ، بیاموزی
بسان قاصدک ها ، با پیامی ، نور امیدی بتابانی
لباس مهربانی ، بر تن عریان مسکینی ، بپوشانی
به کام پر عطش ، یک جرعه آبی ، بنوشانی
دعایت می کنم روزی بفهمی ،
در میان هستی بی انتها ، باید تو می بودی
بیابی جای خود را ، در میان نقشه دنیا
برایت آرزو دارم
که یک شب ، یک نفر با عشق در گوش تو
اسم رمز بگذشتن ز شب ، دیدار فردا را ، به یاد آرد
دعایت می کنم عاشق شوی روزی
بگیرد آن زبانت
دست و پایت گم شود
رخساره ات گلگون شود
آهسته زیر لب بگویی ، آمدم
به هنگام سلام گرم محبوبت
و هنگامیکه می پرسد ز تو ، نام و نشانت را
ندانی کیستی
معشوق عاشق ؟
عاشق معشوق ؟
آری ، بگویی هیچکس
دعایت می کنم روزی بفمهمی ای مسافر ، رفتنی هستی
ببندی کوله بارت را
تو را در لحظه های روشن با او
دعایت می کنم ای مهربان همراه
تو هم ، ای خوب من
گاهی دعایم کن . . .
درآغوش تو پلک زدن هم
معنای دلبری دارد
و گذشت زمان معنایی ندارد
جز یاد آور
پیراهن های دریده
و شرم های نهراسیده
وقتی
عاشقانه گلاویز شدن
لب هایمان بی صداست
و شب خوب می داند
معاشقه با تو حتی سکوتش زیباست
کسی که دوستتان دارد،
حرفهایش هم به شما معنای دیگری دارد..
مثلا زمانی که ناراحت و دلگیر است، شب بخیری که به دیگران میگوید برای خوابیدن است. اما شب بخیری که به شما میگوید، برای تا صبح بیدار ماندن و حرف زدن.
حرف های ساده کسی که دوستتان دارد
را بیشتر بفهمید..
می خواهم معنایِ دوست داشتن را تازه کنم !
دارد خاک می خورد زیرِ خروارها بی تفاوتی...
دارد مچاله می شود ...
دارد می میرد...
بیچاره مانده است...
میانِ غرور و بدبینی و مسمومیتِ آدم ها...
دارد رنگ می بازد آنقدر که بی حرمتش کرده اند !
می خواهم آنقدر دوستت بدارم...
تا مردم بپرسند از تو...
این کارها چیست این دیوانه می کند ؟
و تو بگویی با خنده ای و شوقی ...
دارد برایم دیوانگی می کند...
و دوست داشتن نامِ دیگرِ دیوانگی ست...
دیوانه ی یکی بودن...
دیوانه ی شب تا سحر ...
گفتن و خندیدن و رقصیدن هایِ دو نفره....
دوست داشتن!
آخ امان از این دوست داشتن...
که اگر ناب باشد...
مستت می کند...
یک مستیِ شیرین...
بی پشیمانی...
بی نبودن...!
وکیل و وکالت
یکی از عقود رایج در جامعه، وکالت است. بدین صورت که شخص یا اشخاص، انجام بعضی امور خود که به دلایلی قادر به انجام آن نیستند را به دیگری محول مینمایند. این امور اعم از آنکه امور جزئی و مهم مربوط به موکل باشند، انجامش باید از سوی وکیل متخصص طلاق در اصفهان صورت گیرد تا با موازین قانونی و شرعی مغایرت نداشته باشد. معنای لغوی وكالت، تفويض و واگذار نمودن میباشد و همانطور که بیان شد در اصطلاح حقوقي ، وكالت نیز عقدی است كه به موجب آن يكي از طرفين، طرف ديگر را برای انجام امری نايب یا همان وکیل خود مي نمايد. وکالت در قانون مدنی ایران در ماده ۶۵۶ اینگونه تعریف شده است: وکالت عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین، طرف دیگر را برای انجام امری نایب خود قرار دهد .
[
لینک]
یه روز یکی ازم پرسید
-تا حالا عاشق شدی ؟
خب یه لحظه فکر کردم عاشق شدن ینی چی ؟
بعد بهش گفتم
: آره یکی بود که خیلی دوسش داشتم
-گفت عاشقش بودی ؟
یکم سردرگم شدم
بهش گفتم اون روزا آره عاشقش بودم اما بعدش نه دیگه عاشق بودن معنایی نداشت واسم دیگه هرشب کارم شده لای فیلترای سیگارام خوابیدن شبا تا دیروقت قدم زدن تو خیابونا لج کردن با خودم تو تک تک کوچه های این شهر اصن میدونی واسه فراموش کردنش از شهر رفتم ولی نمی دونستم که همیشه یه چیزی تو ذهنم حک میشه که یادم میاره یه روزی یکی تمام غرور و وجود و عشق ورزیدنمو له کرد و بهم گفت از زندگیم بکش بیرون ...
-حرفی نزد و ساکت شد.
سیگارمو روشن کردم اونم فندکمو ازم گرفت تا سیگارشو روشن کنه #This_is_my_story #rael_story
دیگر برایم مهم نیست !
بی حس شده ام ...
از قضاوت و بی انصافیِ هیچ آدمی ، دلم نمی گیرد !
من به مرحله ی پذیرشِ خودم رسیده ام ،
نه از تمجید و ابراز علاقه ی کسی ، ذوق می کنم ،
نه با انتقاد و رفتنِ کسی ، به هم می ریزم !
به معنایِ واقعی ، عینِ خیالم نیست !
این روزها ، همه چیزِ دنیایِ من ، به خودم بستگی دارد !
حالِ من خوب است
نه عاشقم ، نه غمگینم ، نه دلتنگ ...
از شما چه پنهان ؛
این روزها جایِ هیچ کسی خالی نیست !
من در بی تفاوت ترین حالتِ ممکن قرار دارم !