یافتن پست: #مشیری

fatme
fatme
ما آتشِ افتاده به نیزار ملالیم!
-فریدون مشیری

fatme
fatme
به دریا شکوه بردم از شب دشت
وز این.عمری که تلخ تلخ بگذشت

به هر موجی که می گفتم غم خویش
سری می زد به سنگ و باز می گشت




خانوم اِچ
خانوم اِچ
بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم💞


wolf
wolf
نه کسی منتظر است،
نه کسی چشم به راه…
نه خیال گذر از کوچه ی ما دارد ماه!
بین عاشق شدن و مرگ
مگر فرقی هست؟
وقتی از عشق نصیبی نبری
غیر از آه...!



ای سرکشیده از صدف سالهای پیش
ای بازگشته از سفر خاطرات دور
آن روزهای خوب
تو، آفتاب بودی



عطی
عطی
@Ammmmir
یک برادر دارم از جان خوب تر

هر چه محبوب است از آن محبوب تر

فریدون مشیری

wolf
wolf
به شوق نور در
ظلمت قدم بردار
به این غم های جان آزار دل مسپار
که مرغانِ گلستان‌زاد
که سرشارند از آواز آزادی
نمی‌دانند هرگز لذت و ذوق رهایی را
و رعنایان تن در تورپرورده
نمی‌دانند در پایان تاریکی شکوه روشنایی را...

[فریدون مشیری]

تو گذشتی و شب و روز گذشت
آن زمان‌ها به امیدی که تو
بر خواهی‌گشت
پای هر پنجره مات
می‌نشستم به تماشا، تنها
گاه بر پرده ابر، گاه در روزن ماه
دور، تا دورترین جاها می‌رفت نگاه
بازمی‌گشتم، هیهات!
چشم‌ها دوخته‌ام بر در و دیوار هنوز!



سکوت شب
سکوت شب
نه کسی منتظر است،
نه کسی چشم به راه
نه خیال گذر از کوچه ما دارد ماه
بین عاشق شدن و مرگ
مگر فرقی هست؟
وقتی از عشق نصیبی نبری
غیر از آه...

• فریدون مشیری

حضرت@دوست
حضرت@دوست
﴿انّ فی ذلک لآیات لکلّ صبّار شکور
صبر وسیله آگاهی و شناخت است
.......

شنیدم ,

که شیرین بود !

منم آن که

صدلیلاست !

غم تورانازم،

چنان درسینه افکند

که غم های کرد

از این خانه

صفحات: 1 2 3 4 5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو