یافتن پست: #مجنونش

حضرت@دوست
حضرت@دوست
فعلا {-18-}یار برفت و یار برفت{-18-}

حضرت@دوست
حضرت@دوست
خشته خام
قصه یوسف را از زبان کسی شنیدم .
که روزی من مجنونش بودم.و او لیلی داستانم
تا زیبای یوسف را شنید ..مجنون را به بادیه عدم سپرد شد زلیخاه :یوسف کش


Bahar
Bahar
شنیدم مصرعی شیوا، که شیرین بود مضمونش
منم مجنون آن لیلا که صد لیلاست مجنونش‌

ز عشق آغاز کن، تا نقش گردون را بگردانی
که تنها عشق سازد نقش گردون را دگرگونش

به مهر آویز و جان را روشنایی ده که این آیین
همه شادی است فرمانش، همه یاری است قانونش

غم عشق تو را نازم، چنان در سینه رخت افکند
که غم‌های دگر را کرد از این خانه بیرونش

حضرت@دوست
حضرت@دوست
﴿انّ فی ذلک لآیات لکلّ صبّار شکور
صبر وسیله آگاهی و شناخت است
.......

شنیدم ,

که شیرین بود !

منم آن که

صدلیلاست !

غم تورانازم،

چنان درسینه افکند

که غم های کرد

از این خانه

حضرت@دوست
حضرت@دوست
خليل عشق

ز درد جور آن دلبر مکن اي دل شکايتها
که دردش عين درمانست و جور او عنايتها

کليم درگه اوئي گليم فقر در برکش
ز فرعوني چه ميجوئي سرير ملک و رايتها

خليل عشق جاناني درآ در آتش سوزان
نه نمرودي که تا باشي شهنشاه ولايتها

چه راحتهاست پنهاني جراحتهاي جانانرا
دريغا تو نميداني جفاها را ز راحتها

اگر چه ناز معشوقي کشد تيغ و کشد عاشق
بهر دم ميکند لطفي به پنهاني حمايتها

بيا وز عشق موئي را ز من بشنو بگوش جان
حديث ليلي و مجنون نشانست و حکايتها

منم مجنون آن ليلي که صد ليلي است مجنونش
بيا در چشم من بنگر ز عشق اوست آيتها

حضرت@دوست
حضرت@دوست
﴿انّ فی ذلک لآیات لکلّ صبّار شکور
صبر وسیله آگاهی و شناخت است
.......

شنیدم ,

که شیرین بود !

منم آن که

صدلیلاست !

غم تورانازم،

چنان درسینه افکند

که غم های کرد

از این خانه

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو