محسن
ابن جوزي
از خطبـاي معروف زمـان خود بود.
روزی بالاي منبري رفت
تا براي مردم سـخنرانی کنـد.
منبر سه پله داشت.
زنی از پایین منبر بلنـد شد
و مسـئله اي از او پرسـید.
ابن جوزي گفت:
نمی دانم.
زن گفت:
تو که نمی دانی،
چرا
سه پله از دیگران بالاتر
نشسـته اي؟
ابن جوزي گفت:
این سه پله را
که من بالا نشسـته ام،
به آن اندازه اي است که
می دانم و شـما نمی دانید.
من به اندازه معلوماتم بالا رفته ام.
اگر می خواسـتم
به اندازه مجهولاتم بالا بروم،
باید منبري درست کنم
که تا فلک الافلاك
بالا می رفت
aliaga
هیچوقت به تهش فکر نکن
چون ممکنه برسی به غم
ته زندگی به این قشنگی، میرسی به مرگ !
ته یک روز خوب، ممکنه برسی به شبِ پر از فکر و خیال ...
اُمــیـد
ذهنیتی که آدمها از خود برای هم به یادگار میگذارند، از همهچیز بیشتر اهمیت دارد؛
وگرنه همه آمدهاند که یک روز بروند.
korosh
به نام خدایی که
اگـر حـکـم کند
همه ما محکومیم💕 ..!
مهاجر
رو ندارم که بگویم صنم و عشق منی
مذهبی بودن ما دردسری شد که نگو
Mohsen
نگران نباش
نگو خدا صدامو نمیشنوه
فقط صبر داشته باش
زمانش که برسه جوابتو میده
aliaga
امام صادق سلام الله علیه:
«پس از خروج از حمام پاها را با آب سرد بشویید که درد سر را برطرف می کند
و به هنگام خروج عمامه بگذارید (یعنی سر را بپوشانید)
بیگ لایک
هن
منطقی بود