یافتن پست: #قلم

donya
donya 👩‍👧‍👦
وقتی یه کارو شروع میکنم و برای بقیش دیگه حوصله ندارم😅😅

شامی
شامی
@Baran
زودی برگرد پیشمون:(


Elham
Elham 👩‍👧‍👦
کی پیام فرستاد پاک کلد:یاس

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
خدایا تموم زندگیم رو
خودت نقاشی کن🥹💕!
من به قلم تو ایمان دارم...
:گودنایت

شامی
شامی
شازده کوچولو گفت : شاید باورت نشه .
گل باتعجب پرسید : چیو؟
شازده کوچولو گفت : اینکه بعضی شبها میشه نخوابید و تا صبح به تو فکر کرد...




یاس
یاس
دلم خیلیییییییی گرفته
باعی :گگگ

WeT
WeT
یهو این آهنگ پلی شد
کلی خاطرات مرور شد ،،،



Elham
Elham 👩‍👧‍👦
دنیا چرا نیس واقنی:-s

Hana
Hana
من از اونایی بودم ک اصلا ب مهاجرت فکرم نمیکردم : ) بنظرم نمی ارزید ادم اون همه سختی رو تحمل کنه
ولی الان هرچی میگذره بیشتر دارم میفهمم هرچقدر هم سختی داشته باشه می ارزه : )

یاس
یاس
دختره قلم چی به عنوان تبلیغ باهاش مصاحبه کرده رتبه ۶ هزار پزشکی تهران درصداش زیست ۴۲ فیزیک ۴۹ ریاصی ۱۸ شیمی ۳۵ با این درصدا که دهه هشتاد کاردانی گیاهان زیر ابی قشم با خفت خواری میگرفتنت چه وصعشه اخه {-191-}

Elham
Elham 👩‍👧‍👦
شمام هر چی سنتون بیشتر میشه رنگ چشتون روشن میشه یا فقد من اینطوریم:-؟

خانوم میم
خانوم میم
جمعه با قیصر امین پور

یاس
یاس
چقد همه چیز خوب بود
حال منم عالی .همه بودن
مامان
ابجیام
داداشام
و خونه مون
و کسی که با تمام وجود خوشحال بود من بودم
هرچند جای خالی پدرم داد میزد
برگشته بودیم خونه خودمون وسط شهر بهترین و قابل دسترس ترین مکان شهر
و میدونستم دیگه حالم خوبه
من می تونم باز خوب درسام بخونم شب زنده داری کنم همون اتاق همیشگی
همون گوشه پایین اتاق
رفتم که قرار داد خونه م فسخ کنم بگم مامانم اینا برگشتن :دنیا
رفتم حیاط
اخرین کاری که بابام برام کرده بود مونده بود
با اینکه نتونستم جلو خودم بگیرم و داد زدم مویه کردم
ولی باز حالم بهتر بود
اونجا خونه مون هرچی باشه بوی بابام‌میداد
تازه تو حیاط مامان کلی مرغ خروس و بوقلمون جمع کرده بود :دی
اینجاش دیگه خیلی فانتزی بود


صدای زنگ گوشی اومد الارام پنج و نیم صبح
همه چیز خواب بود :گگگ


همه حالشون خوبه
پیش همن
الا من :هعی

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

مرد ثروتمند بدون فرزندی بود که به پایان زندگی‌اش رسیده بود، کاغذ و قلمی برداشت تا وصیتنامه خود را بنویسد: "تمام اموالم را برای خواهرم می‌گذارم نه برای برادر زاده‌ام هرگز به خیاط هیچ برای فقیران"

اما اجل به او فرصت نداد تا نوشته اش را کامل کند و آنرا نقطه گذاری کند. پس تکلیف آن همه ثروت چه می‌شد؟؟؟

برادر زاده او تصمیم گرفت. آن را اینگونه تغییر دهد: «تمام اموالم را برای خواهرم می‌گذارم؟ نه! برای برادر زاده‌ام. هرگز به خیاط. هیچ برای فقیران.»

خواهر او که موافق نبود آن را اینگونه نقطه‌گذاری کرد: "تمام اموالم را برای خواهرم می‌گذارم. نه برای برادر زاده‌ام. هرگز به خیاط هیچ برای فقیران "

خیاط مخصوصش هم یک کپی از وصیت نامه را پیدا کرد وآن را به روش خودش نقطه‌گذاری کرد: «تمام اموالم را برای خواهرم می‌گذارم؟ نه. برای برادرزاده‌ام؟ هرگز. به خیاط. هیچ برای فقیران.»

پس از شنیدن این ماجرا فقیران شهر جمع شدند تا نظر خود را اعلام کنند: «تمام اموالم را برای خواهرم می‌گذارم؟ نه. برای برادر زاده‌ام؟ هرگز. به خیاط؟ هیچ. برای فقیران.»

حضرت@دوست
حضرت@دوست
قال الطبيب النفسي الألماني البروفيسور غونتر زايدلر إن عذاب ‫الحب لا يؤذي النفس فحسب، بل القلب أيضا.
بقول حافظ...
ز دلبرم که رساند نوازش قلمی

کجاست پیک صبا گر همی‌کند کرمی


صفحات: 2 3 4 5 6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو