یافتن پست: #فاضل

ترنم بانو♥️
ترنم بانو♥️
دوست دارد یا نمی‌خواهد مرا معلوم نیست
عشق، بازی می‌کند با من چرا! معلوم نیست

می‌کشم سر، هرچه می‌ریزد به جامم دستِ دوست
کِی در این میخانه می‌افتم ز پا معلوم نیست

برگ، دستِ شاخه را وقتی رها می‌کرد گفت:
باد با خود می‌برد ما را، کجا؟ معلوم نیست

یا نمی‌آید به چشمِ باغبان، پاییزِ ما
یا زمستان و بهارِ کاج‌ها معلوم نیست

با طبیبان، رنجِ ما را بازگو کردن خطاست
جای زخمِ عشق بر دل‌های ما معلوم نیست..


|
📚 از کتاب

ترنم بانو♥️
ترنم بانو♥️
از دردِ عشق گفتم و نشنید هیچ‌کس
حتی اگر شنید، نفهمید هیچ‌کس

زورِ شراب گر به غمِ عشق می‌رسید
ما را چنین خراب نمی‌دید هیچ‌کس

آدم حریصِ منع شدن‌هاست، گر نبود
آن میوه را ز شاخه نمی‌چید هیچ‌کس

شرمنده‌ی محبتت ای غم! که در فراق
حالِ مرا به جز تو نپرسید هیچ‌کس

ز خیرِ نام گذشته‌ست دوستان!
روی مزار او بنویسید هیچ‌کس..

ترنم بانو♥️
ترنم بانو♥️
"جرج سندرز" موقع خودکشی نوشت :
من شما را ترک می‌کنم
چون حوصله‌ام سررفته است
احساس می‌کنم به اندازه کافی زندگی کرده‌ام
شما را با تمام دلواپسی هایتان
در این فاضلاب دلگیر تنها میگذارم
موفق باشید!🤍

ترنم بانو♥️
ترنم بانو♥️
نفس کشیدم و گفتی زمانه جانکاه است
نفس نمی‌کشم، این آه از پی آه است

در آسمان خبری از ستارهٔ من نیست
که هرچه بخت بلند است، عمر کوتاه است

به جای سرزنش من به او نگاه کنید
دلیل سر به هوا گشتن زمین ماه است

شب مشاهدهٔ چشم آن کمان ابروست
کمین کنید رقیبان سر بزنگاه است

اگر نبوسم حسرت، اگر ببوسم شرم
شب خجالت من از لب تو در راه است


|
📚 از کتاب

حضرت@دوست
حضرت@دوست


بگذار که در حسرت دیدار بمیرم
در حسرت دیدار تو بگذار بمیرم




دشوار بود مردن و روی تو ندیدن
بگذار به دلخواه تو دشوار بمیرم

بگذار که چون ناله ی مرغان شباهنگ
در وحشت و اندوه شب تار بمیرم

بگذار که چون شمع کنم پیکر خود آب
در بستر اشک افتم و ناچار بمیرم

می میرم از این درد که جان دگرم نیست
تا از غم عشق تو دگربار بمیرم

تا بوده ام، ای دوست، وفادار تو بودم
بگذار بدانگونه وفادار بمیرم

هادی
هادی


با یک‌ نظر گشودی و بستی کتاب را
گفتی: مبارک است ! بیاور شراب را

گفتم: تو نیز مثل من از خویش خسته ای؟
پلکی بهم زدی و گرفتم جواب را

بگذار با محاسبه ی حال و‌ روز خویش
آسان کنیم زحمت روز حساب را

آوخ که ترس و‌ واهمهٔ روز واپسین
از چشم مردمان نگرفته ست خواب را

آیینه را ببخش که با راست گویی اش
آزرده کرد خاطر عالی جناب را

از بس که خلق پشت نقاب ایستاده اند
باور نمی کنند من بی نقاب را

خفاش های قلعهٔ تاریک ذهن شهر
بهتر که آرزو‌ نکنند آفتاب را

روزی یکی از این همه مظلوم در زمین
می افکند به گردن ظالم طناب را



ترنم بانو♥️
ترنم بانو♥️
به هر دل بَستَنَم عُمری پشیمانی بدهکارم
نباید دل به هر کَس بَست! اما دوستَت دارم!

پُر از شور و شَعَف با سَر به سویت می‌دَوَم چون رود...
تو دریا باش تا خود را به آغوش تو بسپارم!

دل‌آزار است یا دل‍خواه! ماییم و همین یک دل...
بِبَر یا بازگردان من به هر صورت وفادارم!

ملامت می‌کنندم دوستان در عشق و حق دارند
تو بیزار از منی اما مگر من دست بردارم؟

تو خواب روزهای روشن خود را ببین ای دوست...
شَبَت‌خوش، گرچه امشب نیز من تا صبح بیدارم..



🌹فاضل.نظری🌹

fatme
fatme
باز هم باغچه از غنچه‌ی پژمرده پر است
شهر، از مردم دلتنگ و دل‌ آزرده پر است


fatme
fatme
واقعا سوسک چی میخوره؟ 😐

fatme
fatme
شام چی درست کنم
گرسنمه

حیران
حیران
مرا ز عشق مگویید، عشق گمشده‌ای است
که هر چه هست ندارم! که هر چه دارم نیست

_فاضل نظری

هادی
هادی
سرسبز دل از شاخه بریدم ، تو چه کردی ؟

افتادم و بر خاک رسیدم ، تو چه کردی ؟



من شور و شر موج و تو سرسختی ِ ساحل

روزی که به سوی تو دویدم ، تو چه کردی ؟



هر کس به تو از شوق فرستاد پیامی

من قاصد ِ خود بودم و دیدم تو چه کردی



مغرور ، ولی دست به دامان ِ رقیبان

رسوا شدم و طعنه شنیدم ، تو چه کردی ؟



«تنهایی و رسوایی » ، « بی مهری و آزار »

ای عشق ، ببین من چه کشیدم تو چه کردی !









ترنم بانو♥️
ترنم بانو♥️
با یقین آمده بودیم
مردد رفتیم!!

fatme
fatme
حرف منت نيست! اما صد برابر پس گرفت
گردش دنيا اگر چيزی به ما افزوده بود...


حضرت@دوست
حضرت@دوست


دفتر شعر مرا روزی تو امضا میکنی؟
خط به خط هرواژه را در قلب خود جا میکنی؟

من که سرشار از توام باور کنم روزی تو هم
لب به هر، آنچه نشسته بر دلت وا میکنی؟

صفحات: 3 4 5 6 7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو