در تنگنای حوصله
تن به سکوت سپرده ام..
کنار پرچین دلتنگی
پُر شده ام
از سرابِ با #تو_بودن..
میان #بارشی از #سکوت
چه ناباورانه
بِسانِ جاده ای بی انتها
می روم.. !
می روم به شهر نگاهت
به پلاک احساس
همان محلۀ زیبای قلبت!
بگذار
به یُمن بودنت
چشمۀ #عشق
بر رگه های تُرد #احساسم
جاری شود و
سرشار از
حس ناب عاشقی
غرق در ترنم تو شوم!
ای بودنی ترین بودنِ دنیا
سهم چشمانِ منتظرم باش.
هعععی یاد این افتادم سال ۱۴۰۰ توی قسمتی از شعری گفته بودم
من ندانستم عمل چون جاهلانه میکنم
باختم من بر رقیبان این قمار عاشقی
مدتی از عمر من در فصل پاییزم گذشت
من نخوردم یک عدد از جان انار عاشقی
۶سالگی اولین بار میخواستم تنهایی برم حموم هنوز لخت نشده بودم مامان بزرگم گفت آب میریزی بسم الله بگو جنا فرار کنن همونجا ر..م تو شلوارم دوباره تا ۱۱ سالگی تنهایی نمیرفتم #کپی
گرچه پیر است این تنم ، دل نوجوانی میکند
در خیال خام خود هی نغمه خوانی میکند
شرمی از پیری ندارد قلب بی پروای من
زیر چشمی بی حیا کار نهانی میکند
عاشقی ها میکند دل ، گرچه میداند که غم
لحظه لحظه از برایش نوحه خوانی میکند
هی بسازد نقشی ازروی نگاری هر دمی
درخیالش زیر گوشش پرده خوانی میکند
عقل بیچاره به گِل مانده ولیکن دست خود
داده بر دست ِ دل و ،با او تبانی میکند
گیج و منگم کرده این دل، آنچنانی کاین زبان
همچو او رفته ز دست و ، لنَتَرانی میکند
گفتمش رسوا مکن ما را بدین شهرو دیار
دیدمش رسوا مرا ، سطحِ جهانی میکند
بلبلی را دیده دل اندر شبی نیلوفری
دست وپایش کرده گم، شیرین زبانی میکند
با صدای خودم ....
من نیاز دارم به کسی که وقتی کم حرف شدم و الکی و زیاد میخندم، وقتی تمرکز ندارم و سر به هوام، وقتی همش نگاهمو از بقیه میدزدم و به در و دیوار خیره میشم؛ بفهمه که حالم خوب نیست، بدونه که دارم تظاهر میکنم به نرمال بودن بخاطر همین همش الکی میخندم، حواسش باشه، بیاد بشینه کنارم، بگه: میدونم خوب نیستی، الکی تظاهر به نرمال بودن نکن، من میشناسمت، واسه من لازم نیست فیلم بازی کنی. مثل همیشه نمیخوای بگی چرا حالت بده؟ اشکال نداره نگو، بیا با هم ساکت باشیم و غصه بخوریم. اصلا بیا بگیر یه نخ، حال بدیامونو دود کنیم...
من سعی کردم هر جایی تقدیر خدا رو به خواستم خودم مقدم بدونم ، خواستم خواست خدا الویت باشه تو زندگیم
اما بعضی اوقات با خودم فکر می کنم چی می شد که دنیا من و تو رو با هم می دید؟!
به کجای عالم بر می خورد....کدوم حقی نا حق می شد؟!
شب قدر نتونستم یه دعا هم براش کنم...دعا کنم خوشبخت بشه؟! کنار یکی دیگه...می شد مگه؟! که دستایی که من له له می زنم برای حلال شدنش برام نصیب یکی دیگه شه...قلبش پر از مهر یکی دیگه باشه....
نشد...نه...من فقط تونستم از خدا بخوام فراموشش کنم ، یادم بره اصلا کسیو با این مشخصه ها می شناختم...یادم بره...اسم قشنگش یادم بره ...یادم بره
بر چهره پر ز نور مهدی صلوات
بر جان و دل صبور مهدی صلوات
تا امر فرج شود مهیا بفرست
بهر فرج و ظهور مهدی صلوات
السلام علیک یا یابنالحسن
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم