یافتن پست: #عاشقان

...
...



💙⃟🦋¦↭

⎛💜🦄

خانوم اِچ
خانوم اِچ
تا پولدار نشدید زن نگیریییید
تا پولدار نشدید زن نگیریدددددد
تا پولدار نشدید زنننننن نگیریددددددددد
زنا هر چقدر هم بساز باشن و به روی خودشون نیارن از بی پولی زجر میکشنن ازاین که نمیتونن مث بقیه باشن زجر میکشن
اینارو شاید هیچ وقت زن هاتون بهتون نگن ولی من بهتون میگم

هلیا
هلیا
💚🍀🌺🍀🌺💚
من هنوز برایت

عاشقانه ترین شعرم

را نسروده بودم

💚🌺🍀🌺💚

fatme
fatme
ولی وقتایی که یه بچه از یچی یا یکی میترسه میپره تو بغلت محکم دستاشو دور گردنت چفت میکنه خیلی حس خوبیه
یا وقتایی که از ذوق اینکارو میکنه:گوگولی

حضرت@دوست
حضرت@دوست
मैं अभी भी तुमसे प्यार करता हूं

بمجرد أن تسألني عن حالي، أشعر بتحسن


?
?
در من کوچه‌ای‌ست
که با تو در آن نگشته‌ام...
سفری‌ست
که با تو
هنوز نرفته‌ام...
روزها و شب‌هایی‌ست
که با تو به سر نکرده‌ام
و عاشقانه‌هایی‌ست
که با تو
هنوز
نگفته‌ام...
در من حرفایی‌ست که
هنوز نفس می‌کشند...
آرزوهایی که هنوز به انجام نرسیده‌اند
در من
و در کعبه‌ی من‌،
سجده‌ای‌ست برای قامت تو...
در من پاره‌ای از تو می‌تپد
و این جان نیمه‌جانم از او زنده است...
در من
و در رگهای من
خونی از احساس سبز تو جاری‌ست
و شکوفه می‌زند هم‌چون گلی سرخ
در من...
در من
تو و حس تو
هست هنوز و هنوز...

اِلِکترون‍..!
اِلِکترون‍..!
وقتی برای بارون دعا میکنی
باید با گِل و لجنش هم کنار بیای!

مهاجر
مهاجر
من گرفتارهمین فصل خزانم
که رهایی نتوانم،
دردمن دردفراقی است که افتاده به جانم
تودرآن گوشه ی دنیا،
من در این سوی جهانم،
من گرفتار همین فصل خزانم؛
که رهایی نتوانم،
من در این گوشه ی دنیا شده ام بند واسیر
مدتی هست ندیدم که تورا یک دلِ سیر
من که خوکرده به آن اشک نهانم
من گرفتارهمین فصل خزانم؛
که جدایی نتوانم،
دردلم نورامیدی است
پس ازاین غم هجران برسدیاربهاری
بزداید زدلم گردوغباری
چشم درراه همان روز وزمانم
ولی افسوس گرفتارهمین فصل خزانم؛
که رهایی نتوانم،
که جدایی نتوانم،
مهاجر همدانی

حضرت@دوست
حضرت@دوست
پاییز عاشقان"
بسیاری از ما به فصل پاییز ظلم می کنیم

كثيرون منا يظلمون فصل الخريف، يتناسون الجمال الذي ترتديه الطبيعة في ذلك الوقت ولا يرون إلّا الكآبة واللون الأصفر والسقوط، لا يسمعون إلّا أنين الشجر والأوراق.

?
?
زن با تمام احساسی که دارد و همان لطافت عاشقانه اش!
یک جا عقب می نشـیند و محبت تـو را می خواهد….
گاهی سکوت میکند سکوتی پر از حرفهای نگفته!
” به مردی که زبان سکوت زن را بفهمد ، باید گفت خدا قوت “

حضرت@دوست
حضرت@دوست

بخدا لون و رنگم مِن هجرانِک کالزردچوبه صارَ أصفراً و قلبی کلآلبالو اصبحَ أحمراً. هرچه النامه جات العاشقانه بسوی أنت أُرسلُ، لاجوابَ دریافتٌ. گویا أنا را آدم لاتُحسابین! بجانک أنتِ که مِن جان الحقیر عزیزترٌ، قلبی فی فراقِک مجروحٌ و بابُ قلبی بروی ماه انتِ مفتوحٌ. أنا نمیدانم که چرا از من فرارٌ! در صورتی که أنا مِن عشقک بی قرارٌ. گویا لارحمَ و لا مروتَ فی قلبک! انا الجوانُ الباسوادُ و صاحبُ المعلوماتُالکثیره. با تمام این احوال حاضرم حلقهالعبودیت و الچاکری ترا فی الگوشم آویزاننا! إرحمی، إرحمی! یعنی رحم کن نگذار مِن جفائک خودم را با اربع نخود تریاک أنْ أقتلَ.

حضرت@دوست
حضرت@دوست

أنا دیگر طاقت الفراغ ندارم و به وصالک مشتاق، ولی خداوند ما جعلَ مثقالَ ذره وفا فی وجودک! أنا تا ثلاث ماه دیگر مرتباً هر هفته یک النامه العاشقانه برای أنت می نویسم! تا بحال زارِی بنگری و چنانچه باز هم به دردم نرسی آن قدر اشکی سرازیرٌ تا جان به جان آفرین تسلیمٌ!
از طرف: الجوان الآشخور السرباز؛ آنکه مِن الفراقک اصبح زردا و لاغراً، الجوان العاشق الضعیف النحیف المسکین المستکین. إلی الدیدارالآجل.

حضرت@دوست
حضرت@دوست
به عشقی که در دلم می روید، می نویسم و ​​می نویسم و ​​با کلمات عاشقانه ای که از سرزمینم جاری می شود،

إلى حبي المجهول إلى من لست أعلم سكناه إلى حب ينمو في قلبي أكتب وأسطر وأنزف بكلمات الحب الجارفه من أرضي دعني أروي ينابيعك من حبي دعني اروي الزهر وأقبل الزرع الذي نما بين يديك أيها الحب الغائب عن وعي الدنيا هل سيولد قلبي هذا الحب الأسطوري أم إني أحلم ما أكتب حقاً لست أعلم جل ما أعرف هو إنني أعشقك حد الثماله أيها الحب الذي يقراني من خفايا الحرف الأن فهل عرفت من أنا الأن أنا أسيرة حبك.

حضرت@دوست
حضرت@دوست
من حاضر نیستم از آتش عشق تو استعفا بدهم و آیا عاشقان می توانند استعفا دهند؟

أرفض من نار حبك أن أستقيلاً وهل يستطيع المتيم بالحب أن يستقيلا وما همني أن خرجت من الحب حياً وما همني أن خرجت قتيلاً.
إلى من ملكني وكان هو قلبي إلى من وهبني وكنت له قلبه إلى من لست أنساه وجعلت القلب مأوواه أسطر كلمات الحب التي لن تغيب عن أرضه مهما طالت بيننا المسافات اكتب.

خانوم میم
خانوم میم
{-35-}
در من کوچه ای است
که با تو در آن نگشتم
سفری است
که با تو هنوز نرفته ام
روزها و شب هایی است
که با تو به سر نکرده ام
و عاشقانه هایی
که با تو هنوز نگفته ام ...

صفحات: 3 4 5 6 7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو