یافتن پست: #شکست

یاس
یاس
شنیده بودم
همدان گردنه گیر
ولی سرویس بهداشتی ده تومن -هادی-
اخه لهلتی
تازه قبل اینکه بری تو باید پول بدی چه ب ....ی چه ن...ی




من بعد با دلیل مهاجر را ایگنور می کند :یاس


چقدرم سرده :سرما
تو دما هم بخیلن باس پول بدیم فکر کنم {-191-}

خانوم اِچ
خانوم اِچ
نصف دندونم شکست افتاد😐😐😐

Aseman
Aseman
دوستانی ک ارز ناتکوین داشتن امروز در صرافی هانکسی لیست شد🤑👻


g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
مردی از خانه بیرون آمد تا نگاهی به خودرو نوی خود بیندازد که ناگهان با چشمانی حیرت زده پسر بچه سه ساله خود را دید که شاد و شنگول با ضربات چکش در حال نابود کردن رنگ براق خودرو است. مرد بطرف پسرش دوید، او را از ماشین دور کرد، و با عصبانیت و برای تنبیه، با چکش بر روی دست های پسر بچه زد.

وقتی خشم پدر فرو نشست با عجله فرزندش را به بیمارستان رساند.

هرچند که پزشکان نهایت سعی خود را کردند تا استخوان های له شده را نجات دهند اما مجبور شدند انگشتان له شده دست کودک را قطع کنند. وقتی که کودک به هوش آمد و دستهای باند پیچی شده اش را دید با حالتی مظلوم پرسید: ” پدر انگشتان من کی خوب میشه؟ ”

پدر همان روز خودکشی کرد.

نتیجه:

اکر کسی پای شما را لگد کرد و یا به شما تنه زد، قبل از هرگونه عکس العمل و یا مقابله به مثل، این داستان را به یاد آورید. قبل از آنکه صبر خود را از دست بدهید کمی فکر کنید. وانت را می شود تعمیر کرد اما انگشتان شکسته و احساس آزرده را نمی توان

یاس
یاس
دلم میخواد جیغ بزنم
داد بزنم
به زمین و زمان فحش بدم
اما





فقط مات مبهوت و گیج
واموندم
خدایا صاحب این دل تویی
پس قطعا میتونی آرومش کنی
نوری برسون
امیدی
نمی دونم چی
فقط خودت یه کاری بکن تا مغزم نترکیده{-149-}

خانوم میم
خانوم میم
سلام
ورشکست شدم

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

آنتونی برجس ۴۰ ساله بود که دکترها به وی گفتند یک سال دیگر بیشتر زنده نیست، زیرا توموری در مغز خود دارد.
وی بیشتر از خود نگران همسرش بود، که پس از وی چیزی برایش باقی نمی‌گذاشت.
آنتونی قبل از آن هرگز نویسنده‌ی حرفه‌ای نبود، اما در درون خود میل و کششی به داستان‌نویسی حس می‌کرد و می‌دانست که استعداد بالقوه‌ای در وی وجود دارد.
بنابراین تنها برای باقی گذاشتن حق‌الامتیاز نشر برای همسرش پشت میز تحریر نشست و شروع به تایپ کرد.
او حتی مطمئن نبود که آیا ناشری حاضر می‌شود داستان وی را چاپ کند یا نه؛ ولی می‌دانست که باید کاری انجام دهد.
در ژانویه ١٩٦۰ وی گفت: من فقط یک زمستان، بهار و تابستان دیگر را پشت سر خواهم گذاشت، و پاییز آینده همراه با برگ‌ریزان خواهم مرد.
در این یک سال، وی پنج داستان را به انتها رساند و یکی دیگر را تا نیمه نوشت.
بهره‌وری او در این یک سال برابر با بهره‌وری نصف عمر فورستر(رمان‌نویس معروف انگلیسی) و دوبرابر سلینجر(نویسنده‌ی معاصر آمریکایی) بود.
اما آنتونی برجس نمرد! وى ۷۶ سال عمر کرد و طی این سال‌ها ۷۰ کتاب نوشت!
مشهورترین کتاب وی پرتقال‌کوکی است.

هادی
هادی
الهام برام جانماز ترمه خرید :دی



یاد بگیرید :دی

مهاجر
مهاجر
اولین خریدم از نمایشگاه الان رسید {-165-}
همچنان منتظرم هشتای دیگه هم برسن{-165-}

aliaga
aliaga
آغاااااااا جان عمتون پروفاتونو از خصوصی درآرید


لنت بت هادی با این آپشنای مزخرفط

رها
رها


-هر چقدر اصیل تر،عمیق تر،ارزشمندتر و قابل اعتمادتر باشی,بخاطرِ آسیب های زیادی که تجربه کردی،
به کسی زخم نمیزنی،چون از میزان درد و ذات رنج خبر داری!
تو زمانی یک انسان درست هستی که اجازه ندی تکه های وجودت عقده و باعث شکستن دیگران بشه ....👌🙃

استامینوفن ۳۲۵
استامینوفن ۳۲۵
سرتیتر خبرها: دیفن هیدرامین تأثیر خودشو گذاشته و خواب آلود هستم.

♡✓
♡✓
{-187-}

مهاجر
مهاجر
ما رفتیم
فی امان الله 🖐

مهاجر
مهاجر
دل نبستی بر من اما دل شکستی لااقل
با دلم گفتم خدا را شکر، هستی لااقل

بعد عمری می نخوردن حرمت پرهیز را
کاش با پیمانه ی من می شکستی لااقل

گفته بودم هیچکس عاشقتر از من نیست، هست
با یکی عاشقتر از من می نشستی لااقل

خودپرستی بدتر از شرک است اما باز شکر
آنکه را من می پرستم می پرستی لااقل

مست اهل رازداری نیست پس خاموش باش
یادی از عشقم مکن حالا که مستی لااقل

صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو