نسیم
ارزش بعضی چیزا...
با به زبون آوردنش از بین می ره...
این آخرِ بدبخت بودنه که به کسی بگی، گاهی حالم رو بپرس...
همیشه دیدن یه پیام ناگهانی،شنیدن یه سلام بی هوا...
از آدمی که انتظارش رو می کشی،می تونه حال و روزت رو عوض کنه...
گاهی آدم،خودش رو گم و گور می کنه،فقط به این امید که یه نفرِ بخصوص سراغش رو بگیره...
بر خلاف تصور،خوشحال کردن آدم تنها، خیلی سخت نیست...
فقط کافیه وانمود کنی به یادش هستی.
▪️
دلم میخواست
امشب همینجا
در همین خانه که رهایم کردی
می نشستی
مانند گذشته مادرم میشدی
برایم لالایی میخواندی و انگشانت در موج موهایم پیاده روی میکرد
هر از چند گاهی با انگشتانت اشک هایم را پاک میکردی
دلم میخواست اینجا بودی
امشب دوباره نبودنت را تجربه کردم
بعد از چهار سال دوباره به این خانه آمدم
برخیز
مهمان داری
امشب تنها توشه باقی مانده من از این جهان هستی به نزدت آمد...
برخیز عطر گل یاسمن من
دلم میخواست امروز بجای شنیدن عطر تو از مزارت
در آغوشم استشمام میکردم...
دوباره شهر بوی غم گرفت
دوباره کسی را از دست دادم
یادت می آید...
گفته بودی که روزی برای دخترمان از عطر گل های شقایق میگویی...
گفته بودی هیچ گاه نمیشود که مرا تنها بگذاری
و امشب چهار سال است تنها در این دنیا از شهری به شهر دیگر میروم...
دلم میخواست امشب بودی...
خانه سراغت را میگیرد...
wolf
خودِ آرمانی و خودِ واقعی تون رو تشریح کنید (۲۲ نمره )
wolf
چقدر دوس داشتم امشب با یکی از درد های مشترکمون حرف بزنیم … (:✨
بدون اینکه خسته شیم از شنیدن درد و دل های همدیگه … 🌱
اما شاید این هم یکی دیگه از سختی هاییه ک باید بکشیم … نداشتن هم نشین ، دوست ، همدل ، همدرد … ❤️🩹
سید ایلیا
💫هَر تعمیــری ...
هر ساختَنـــی ....
هر از نو شروع کردنــی؛ قبلش یه تخریب لازم داره!
اولش باید تمومِ خودتُ یه بار بریزی!
بعـــد آروم آروم، با شناخت و آگاهی، دوباره خودت رو بسازی!
✨ این روزا... گرفتن دامانِ حضرت زهرا س، و از نقشِ هدایت گریِ ایشان شنیدن،
به ریختنها و ساختن هامون، سرعت و قدرت میده!
این ریختنِ قشنگ... مبارکتون ♥️
wolf
شنیدن حقیقت تلخ و قبول کردنش
یا
گیر کردن بین دوراهی … ؟
mohamad
تا به حال کسی براتون شعر گفته/خونده..؟
که خود شما مخاطب باشید؟؟
سید ایلیا
🍃کامل ترین ذکر خدا
شبهای بلند پاییز؛ یعنی فرصتی برای انتظار بیشتر. انتظار برای شنیدن شب بخیری از زبان تو. من همیشه با پاییز دوست بودهام. پاییز اگر چه زرد؛ ولی سبزی آرزوهای من است.
شبهای بلند پاییز؛ یعنی فرصتی برای التماس بیشتر. التماس برای جلب نیم نگاهی از سوی تو. التماس در دل شب، گویی اثرش بیشتر از التماسهای روزانه است.
شبهای بلند پاییز؛ یعنی فرصتی برای خلوت بیشتر. خلوتی برای خویشتن برای کنار گذاشتن غیر تو.
در دل شبهای بلند پاییز میشود تو را به دست آورد. چه زیانکاریم ما که این شبهای بلند را برای طولانیتر کردن غفلتمان خرج کردیم.
من یقین دارم که تو شبهای بلند پاییز را دوست داری. تو را قسم میدهم به این شبها مرا از چاه غفلت بیرون بیار.
سید ایلیا
🔺احساسات جنین در داخل رحم:
▪️احساس مزه غذاها
▪️️پاسخ به تماس با شکم با ضربه
▪️دریافت متون و زبان مادری
▪️️شنیدن موسیقی
▪️واکنش به نور
▪️️نگران شدن بانگرانی های مادر
fatme
اگر بدانید که مردم به سردرد معمولی خود بیشتر بها میدهند تا به شنیدن خبر مرگ من و تو،
اینقدر به نظر مردم بها نمیدادید.. 😐🚶♀️
سید ایلیا
پادشاهی هنگام پوست کندن سیبی با یک چاقوی تیز٬ انگشت خود را قطع کرد. وقتی که نالان طبیبان را میطلبید٬ وزیرش گفت: «هیچ کار خداوند بیحکمت نیست.»
پادشاه از شنیدن این حرف ناراحتتر شد و فریاد کشید: «در بریده شدن انگشت من چه حکمتی است؟» و دستور داد وزیر را زندانی کنند ...
روزها گذشت تا اینکه پادشاه برای شکار به جنگل رفت و آن جا آن قدر از سربازانش دور شد که ناگهان خود را میان قبیلهای وحشی تنها یافت. آنان پادشاه را دستگیر کرده و به قصد کشتنش به درختی بستند. اما رسم عجیبی هم داشتند که بدن قربانیانشان باید کاملاً سالم باشد و چون پادشاه یک انگشت نداشت او را رها کردند و او به قصر خود بازگشت. در حالی که به سخن وزیر میاندیشید دستور آزادی وزیر را داد. وقتی وزیر به خدمت شاه رسید٬ شاه گفت: «درست گفتی، قطع شدن انگشتم برای من حکمتی داشت ولی این زندان رفتن برای تو جز رنج کشیدن چه فایدهای داشته؟»
وزیر در پاسخ پادشاه لبخند زد و پاسخ داد: «برای من هم پر فایده بود چرا که من همیشه در همه حال با شما بودم و اگر آن روز در زندان نبودم حالا حتماً کشته شده بودم.