یافتن پست: #شمع

حضرت@دوست
حضرت@دوست

گیسوی شب راگشودم دورشمع کلبه افروزش
پرزنان پروانه سان گشتم به دورشمع سیمایش

★彡   نَرگِس خآنُمِ گُلِ گُلآب 彡★
★彡 نَرگِس خآنُمِ گُلِ گُلآب 彡★
:خواب

پریا
پریا
@aliaga
داداش گلم
سلامتی مهمون دائمی زندگیت
شادی تو تمام لحظه هات
ساز زندگی کوک خواسته هات
{-96-}تووووولدت مباااااارک:شمع{-96-}
:کیک

حضرت@دوست
حضرت@دوست
ماه وزیبائی خورشید فراموشم شد
شب وصلی که من آن شمع فروزان دیدم


(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

ساعت سه‌ نیمه‌شب بود..
صدای زنگ تلفن پسر را بیدار کرد پشت خط مادرش بود ..پسر با عصبانیت گفت:
"چرا این وقت شب منو از خواب بیدار کردید؟! "
مادر گفت: ۲۵ سال قبل در همین ساعت تو مرا از خواب بیدار کردی خواستم بگم:
تولدت مبارک پسرم ❤️
پس از اینکه دل مادرش را شکسته بود تا صبح خوابش نبرد...صبح سراغ مادر رفت وقتی داخل خانه شد مادرش را پشت میز تلفن با شمعی نیمه سوخته یافت. ولی مادر دیگر در این دنیا نبود.

هرگز دل کسی را نشکن، هرگز
همیشه زمان برای جبران وجود ندارد

حضرت@دوست
حضرت@دوست
غسل آیینه

برد در شب، تا نبیند بی‌نقاب
ماه نورانی‌تر از خود، آفتاب

برد در شب پیکری هم‌رنگ شب
بعد از آن شب، نام شب شد ننگ شب

شسته دست از جان، تن جانانه شست
شمع شد، خاکستر پروانه شست...

هم مدینه سینه‌ای بی غم نداشت
هم دلی بی اشک و خون، عالم نداشت

نیست در کس طاقت بشنیدنش
با علی یارب چه شد؟ با دیدنش

درد آن جان جهان، از تن شنید
راز غسل از زیر پیراهن شنید...

دستِ دستِ حق چو بر بازو رسید
آن‌چنان خم شد که تا زانو رسید


حضرت@دوست
حضرت@دوست
خانه‌ام را رشک گلشن داشتی
سوختی چون شمع و، روشن داشتی...


حضرت@دوست
حضرت@دوست
اولین نُه‌سال از آن تو بود
شمع بزم جان و مهمان تو بود


حضرت@دوست
حضرت@دوست
تا مرا نُه‌سال، شمعِ خانه شد
بود شمع خانه و، پروانه شد


(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
「🍂🖇•°•°」
بی تو با شمع علی تا به سحر می سوزد
شمع می میرد و او بار دگر می سوزد
یک نفر مثل درختان سپیدار بلند
در خیالش همه شب بین دو در می سوزد . . .
‌‌‌‌🏴
✨ ـــــ🕯/^^ــہـ۸ـــــہـــــ۸ـــــ

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
آن چیست که پر اشک بود دامن او. از دور چه استخوان نماید تن او. می سوزد و می گوید و این شد فن او. خواهی که شود زده بزن گردن او؟

خانوم اِچ
خانوم اِچ
:مبارک
@helma
تولد داریم چه تولدی :تولد
تولدت مبارک عزیزم{-41-}
:کیک

حضرت@دوست
حضرت@دوست
پس از چندین شکیبایی شبی یا رب توان دیدن

که شمعِ دیده افروزیم در محرابِ ابرویت

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
ثَبت است بَر سفینه پروانه راز من
یِک مصرع است شمع زِ سوز و گداز من

ملا مفید بلخی

صفحات: 8 9 10 11 12

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو