یافتن پست: #شعله

حضرت@دوست
حضرت@دوست
تا شعله در سریم ، پروانه اخگریم
شمعیم و اشک ما ،در خود چکیدن است


حضرت@دوست
حضرت@دوست
خوش سایه روشنی است تماشای یار را
این دود آه و شعله که بر دفترم گذشت


حضرت@دوست
حضرت@دوست
سماع سرد بی غمان خمار ما نمی برد
به سان شعله کاشکی قلندری در آمدی


حضرت@دوست
حضرت@دوست
آن شعله

ای مرغ سحر عشق ز "پروانه" نیاموز
پروانه چه دارد به جز اندیشه ی جانسوز


حضرت@دوست
حضرت@دوست
او در ره گل بود و به شب شمع فروزان
نوری به رهش داد از آن شعله ی سوزان


حضرت@دوست
حضرت@دوست
آن شعله بزد آتش سوزنده به بالش
"پروانه" پرش سوخت به رویای وصالش


حضرت@دوست
حضرت@دوست

افسرده‌ گیر شعله موهومی نفس
دود دلی‌ که نیست به شمع مزار پیچ

حضرت@دوست
حضرت@دوست
تو در هر شعله می‌مانی
تو در هر کوچه باغ عاشقی
با مهر می‌خوانی
و آواز تو را
حتی سکوتت را
لبان مردمان شهر، می‌بوسد


▪️
▪️
از دریچه
با دلِ خسته، لبِ بسته، نگاهِ سرد
می کُنم از چشمِ خواب آلوده ی خود
صبحدم بیرون
نگاهی :
در مه آلوده هوایِ خیسِ غم آور
پاره پاره رشته های نقره در تسبیحِ گوهر ...
در اجاقِ باد، آن افسرده دل آذر
کاندک اندک برگ هایِ بیشه هایِ سبز را بی شعله می سوزد ...
من در این جا مانده ام خاموش
بر جا ایستاده سرد
جاده خالی زیر باران!



حضرت@دوست
حضرت@دوست
نیایش
به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانی‌اش همیشگی است؛ خدایا، ای آن‌که زبان صبح را به گویایی تابش و روشنایی‌اش بیرون آورد و قطعه‌های شب تار را با تیرگی‌های شدید به‌هم پیچیده‌اش به اطراف جهان فرستاد و ساختمان سپهر گردون را در اندازه‌های زیبایش محکم ساخت و پرتو خورشید را به روشنایی شعله‌ورش در همه‌جا برافروخت، ای آن‌که ذاتش بر ذاتش دلیل است و از شباهت و همگونگی با آفریدگانش منزّه است و قدر و مقامش از سازگاری با کیفیات مخلوقاتش برتر است، ای آن‌که به باورهای گذرا بر دل نزدیک و از چشم‌انداز دیدگان سر دور است و آنچه را هستی یافت پیش از آنکه پدید آید می‌داند، ای آن‌که مرا در گاهواره امن و امانش خوابانید و به‌ سوی آنچه از نعمت‌ها و احسانش که بی‌دریغ به من بخشید، بیدارم کرد و دست‌های حوادث و آفات را با دست لطف و قدرتش از من بازداشت


صفحات: 4 5 6 7 8

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو