یافتن پست: #شعر

هادی
هادی
خيلی ببار ابر! كه دائم
از تربتم درخـت برويد
اين آرزوی اول من بود
از آرزو به بعد چه بودم؟!
كبريتِ نيم‌سوخـته‌ای كه
در حسرتِ درخت شدن بود

Tasnim
Tasnim
امام رضا خیلی دوست دارم
نباشی من که بیچاااارم
(شعری که توو چایخونه حرم زیاد میخونن)


یکی از بهترین سفرهای عمرم بود. همونجور که از امام رضا دو سال پیش خواسته بودم. خیلی بهتر از اون چیزی که خواسته بودم.
دوست ندارم از سرماخوردگی شدیدم بگم، که قطعا اونم حکمتی داشته

مهاجر
مهاجر
چند روزی می شود ، مثل خزر توفانی ام
من فدای چشمهاتم ، دلبر گیلانی ام

سبز جنگل های گیلان ، سبز چشمان شماست
حافظ چشم توام ، مامور جنگلبانی ام

صد قصیده شرح چشمانت کنم بی فایده است
شاعر قرن ششم هستم ، خود خاقانی ام

ارمغانت شاخه ای زیتون منجیل است و من
امپراطور کبیر دوره ی ، یونانی ام

بی تو خورشیدی ندارد ، آسمان لحظه هام
من هوای رشت هستم ، دایما بارانی ام

نوجوانم کرده چشمت ، این خود نوستالوژی است
سخت بیتاب تب عشقی ، دبیرستانی ام

بی قرارم بی قرارم بی قرارم بی قرار
من تپش های تنی ، با روح سرگردانی ام

کور خواهم کرد چشمی ، را که دنبالت کند
با غرور و غیرتی ، در خون کردستانی ام

جشن می گیرم اگر، در خانه ام مهمان شوی
با خودت خورشید من شو ، در شب مهمانی ام

مهاجر
مهاجر
هی خانم میم و خواهر خانم میم
یه کیس ازدواج از گیلان برام پیدا کنید
یه شعر پیدا کردم مخاطبش گیلانیه میخوام براش بفرستم
مورد ازدواج از گیلان کسیو ندارم تو دست و بالم
یبار تو عمرتون به درد من بخورید لطفا
{-128-}

مهاجر
مهاجر
ای هر سخنت قطــــره ی باران بهاری
بایــــد که بر این تشنه ی بی تاب بباری

من معدن حرفم پــــرم از شعر و تغزّل
امّا تو عزیزم به خدا حـــــرف نداری..

سیب است و انار است و عسل هست و شکر نیز
واجب شده بر خـــوان لبت شکرگزاری !

تو قصّه “شیرینی” و من شاعر ”مجنون ”
این گونه بعید است به من دل بسپاری !

سیگار و غزل چاره بی حوصلگی هاست
یک شعر بمان پیشم اگر حوصله داری ..

yahya
yahya
شعر خوانی دختر تاجیک {-137-}





عمه خانم
عمه خانم
بابام از این دستگاه ها که برای قند خونِ داره، بهش گفتم برای منو بگیر ببینم قندم چنده .
با اینکه ۳،۴ ساعت قبلش غذا خورده بودم و ناشتا نبودم ، قندم ۶۴ بود :-S
حدودا باید بین ۹۰ تا۱۲۰ باشه .
ابجیم میگفت همکارش قندش شده بود ۵۰ رفت تو کما چند ماه بعدش هم فوت شد:گگگ

کتاب کمک درسی پویش
کتاب کمک درسی پویش
هوش کلامی که به عنوان هوش زبانی یا هوش زبانی-حرکتی نیز شناخته می‌شود، یکی از انواع هوش‌های چندگانه است که توسط هاوارد گاردنر، روانشناس برجسته، مطرح شده است. این نوع هوش به توانایی فرد در درک و استفاده از زبان اشاره دارد.

افراد با هوش کلامی بالا در موارد زیر مهارت دارند:

درک و استفاده از کلمات: این افراد به طور ذاتی درک عمیقی از کلمات، معانی و کاربردهای مختلف آنها دارند.
مهارت‌های زبانی: آنها در صحبت کردن، نوشتن، گوش دادن و خواندن مهارت دارند.
یادگیری زبان: به سرعت و به آسانی زبان‌های جدید را یاد می‌گیرند.
استدلال کلامی: می‌توانند به طور منطقی و متقاعد کننده با استفاده از زبان استدلال کنند.
خلاقیت زبانی: در نوشتن داستان، شعر و سایر اشکال خلاقانه زبانی مهارت دارند.
برخی از مشاغلی که برای افراد با هوش کلامی بالا مناسب هستند:

نویسنده: رمان‌نویس، روزنامه‌نگار، فیلمنامه‌نویس، مترجم
سخنران: معلم، وکیل، سیاستمدار، مجری
ویراستار: ویراستار متن، ویراستار فنی
مترجم: مترجم شفاهی، مترجم کتبی
مشاور: مشاور تحصیلی، مشاور شغلی، روانشناس [ لینک]




یاس
یاس
اووووه
اخرش من ایجیم و داداش کوچیکم تونستیم از اون خونه بیمارستان فرار کنیم
حیف مجبور شدم دوتا گربه ناز با بستن کمربند انفجاری فدا کنم
اسراییلی ها پیدامون کرده بودن :گگگ
گربه ها فرستادم بینشون منفحر شدن
رسیدیم خط
همه جا بیابون بود
تمام ماشین ها فرستاده بودن جنگ
سوار یه گاری که رو دوش خر طفلی بسته بودن
حرکت کردیم سمت گرگان
و تو یه خونه قدیمی نمور سکنی گزیدیم
مرگ بر اسراییل :گگگ

رها
رها
مدامم مست می‌دارد نسیمِ جَعدِ گیسویت❤️🌿

خرابم می‌کند هر دَم، فریبِ چشمِ جادویت❤️🌿




🌿🤍🌿

مهاجر
مهاجر
شكست خورده ترين قبر بى نشانه منم
جدا و دل زده و خسته از زمانه منم

اگر تو يار ندارى به يادها هستى
اگر تو شعله ور از غم شدى زبانه منم

رهايى تو كجا و غم رهايى من
تو گير يك گرهى و هزار شانه منم

براى آنكه جدا مانده عاشقانه نخوان
تكان دهنده ترين شعر عاشقانه منم

اگر تو گاه به گاهى حماقتى كردى
رئيس مكتب افكار احمقانه منم

براى من كه پرم از فراق قصه نگو
اگر كتاب تو باشى كتابخانه منم

دواى درد تو اغوش گرم همدرديست
آهاى موى پريشان بيا كه شانه منم

رها
رها
چطوری شبا زود میخوابین ک پر انرژی باشین :وت دیشب عزممو جزم کردم ک هر جور شده زود بخوابم ک امروز رو پر انرژی باشم :/ساعت ۱۱ بود فک کنم خودمو مجبور ب خوابیدن کردم،ساعت ۲شب عین جغد بیدار شدم و تا صب نتونستم بخوابم:)):))

Abolfazl
Abolfazl
منم میشم یه روز یکی مث خودت
یکی که حرص دنیارو نمیخوره
مث تیغ زنگ زده که فقط اسمش تیغه ولی هیچ موقع نمی‌بره
آدما میرن خاطراتو جا میزارن
دنیا کاری کرد حتی از خدا شاکی باشم
ساعت کوک بشه که چی شه
بیدار شدن که معنی نداره
وقتی مقصد زیر خاکه این دنیا واست رنگی نداره
مث تلوزیون ۶۰ساله پیشیم
هر روز میمیریو ۱۰۰ساله میشی
یکی از غمگین ترین شعر هایی که نوشتم آهنگ خالیش هم محششره

مهاجر
مهاجر
من گرفتار شبم در پی ماه آمده ام
سیب را دست تو دیدم به گناه آمده ام ،

سیب دندان زده از دست تو افتاد زمین
باغبانم که فقط محض نگاه آمده ام ،

چال اگر در دل آن صورت کنعانی هست
بی برادر همه شب در پی چاه آمده ام ،

شب و گیسوی تو تا باز به هم پیوستند
من به شبگردی این شهر سیاه آمده ام ،

این همه تند مرو شعر مرا خسته مکن
من که در هر غزلم سوی تو راه آمده ام،

مهاجر
مهاجر
اگه از اشعار ناب من حمایت نمیکنید پس اکانتمو ببندید تکلیف خودمو بدونم من زحمت میکشم اینارومیذارم اینجا شما دوستید رفیقید معلوم نیست چی هستید اصن {-128-}

صفحات: 2 3 4 5 6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو