یافتن پست: #شعر

مهاجر
مهاجر
تماشایش رقم می زد خروج از دامن دین را
بنا کرده است در چشمش فلک قصر شیاطین را

اگر دور تو می گردد نظر بر ظاهرت دارد
که پیچک خشک می خواهد تن گل های غمگین را

به عشق اولت شک کن ،که در این شهر و این دودش
درختان شوم می دانند باران نخستین را

مگو این شاخه ی تنها که تنها یک ثمر دارد
چطور از خود جدا سازد اناری سرخ و شیرین را

به این سو هم نگاهی کن،نگاهی درخورم؛یعنی
تفنگ ِ میرزا مشکن غرور ِ ناصرالدین را

چرا جامِ بلورینی بلغزد بر لبِ سینی؟!
چرا باید بترسانی خمارِ دور پیشین را؟!

تو مثل قوم صهیونی که با آن چشم زیتونی
به اشغالت درآوردی دلِ من،این فلسطین را

کمی آن سوی دیدارت چنان شعری نصیبم شد
که درحد کسی چون خود ندیدم آن مضامین را

تو ای شاعر تر از «سیمین!» به «رستاخیز» اگر آیی
بپوشد سایه ی شعرت فروغ هر چه پروین را

غزل هایی که بر رویت اثر گفتی ندارد را
برای ماه می خواندم نظر می کرد پایین را

سر از سنگینی فکر وصالت درد می گیرد
به بستر می برم اما همین سردرد سنگین را

به خوابم آمدی حالا ، نفس بالا نمی آید
بگویم یا نگویم «یا غیاث المستغیثین » را
🙂

پدر محمدهادی و ریحانه
پدر محمدهادی و ریحانه
[لینک]
سلام
اگه دوستدار و اهل شعر هستید عضو بشید

♡✓
♡✓
قرارمان همین بهار

زیر شکوفه های شعر !

آنجا که واژه ها

برای تو گل می کنند

آنجا که حرف های زمین افتاده ام

دوباره سبز می شوند

وَ دست های عاشقمان

گره در کارِ سبزه ها می اندازند ؛

قرارمان زیرِ چشم های تو !

آنجا که شعر نم نم شروع می شود


رها
رها
ولی اگه شعر نبود من چجوری‌ میتونستم زندگی کنم🫠

رها
رها
چون کشتیِ بی‌لنگر کَژ می‌شد و مَژ می‌شد🌸

وز حَسرتِ او مُرده صد عاقل و فرزانه🌸

گفتم: ز کجایی تو؟ تَسخر زد و گفت: ای جان🌸

نیمیم ز تُرکستان نیمیم ز فَرغانه🌸

نیمیم ز آب و گِل نیمیم ز جان و دل🌸

نیمیم لبِ دریا نیمی همه دُردانه🌸

🤍
شعر کاملش خیلی قشنگه😇

یاس
یاس
یک نیم تن مواد انفجاری تو تهران کشف شده -هادی-
فکر کنم قرار بوده قلمرو هخامنشی احیا کنن :وت
فکر کن ززآ حتی نتونسته این خل چلا همراه خودش کنه ها
حالا بگید ما زیادیم -ایییش-

Elham
Elham 👩‍👧‍👦
رمضان مبارک:قلب نماز روزه هاتون قبول:قلب التماس دعا دارم از همتون:قلب

حضرت@دوست
حضرت@دوست

عندما رأيتك تحت المطر، أذهلتني صورتك الجميلة.
يا له من مشهد رومانسي، نسيم الربيع يداعب خديك مع المطر
وكأن عاشقين قد نظما وليمة لبعضهما برقصة شعرية
صورة هذا الصراع الرومانسي يصورها المطر في طريق الخيال




حضرت@دوست
حضرت@دوست


للحظات كنا معًا، قبل أن يجتاحنا الزحام، تساقطت قطرات المطر على الطريق الرمادي، وكأن تلك دموعي والطريق هو وجهي، في ذلك المساء الوحيد شعرت ببرد قوي كتم صوت الريح صوتي. . يفوز. لكن كان هناك صوت بعث الدفء في قلبي لأنه شمل غربتي وضياعي، كانت خطواتنا بين آلاف الخطوات مثل سحق أوراق الخريف تحت خطى الخريف


یاس
یاس
اسمت به ژاپنی چیه:دی

نیلوفر
نیلوفر
اگر دلت شکست {-149-}{-149-}

به دیدنم بیا

کنار بید مجنون

منتظرتم

ی دسته گل شقایق ؛

شقایق های عاشق بیار

{-142-}{-154-}{-155-}

Elham
Elham 👩‍👧‍👦
دو روزگیت مبارکمون باشه شعراااام:شاد:مبارک

حضرت@دوست
حضرت@دوست
ایکه آرام بر عرش قلبم نشسته ای

إلى من تربع عرش قلبي وأصبح حبه وسامًا على صدري، إليك يا من أحببته حبًا لا يوصف أقولها دوما لك ولن أتوقف "أحبك". قد نشعر بالوحدة رغم وجود الكثيرين حولنا، وقد نشعر بالأنس بوجود شخص واحد، فالمسألة ليست بعدد الأشخاص بل بقلب من معك.

حضرت@دوست
حضرت@دوست
احساس می کنم عشق تو غیر قابل درک است

أعرف تمامًا أن سحرك والكاريزما سرق قلبي مني في الوهلة الأولى إلى عرفتك فيها، أشعر أن حبك غير مفهوم لأنني أشك إلى الآن أنني أستحق هذا الحب العظيم كله، أنت رفيقي في أحزاني وفي سعادتي، أتساءل كيف يمكنني مواجهة الحياة بدونك؟ من اللحظة الأولى تغير كل شيء داخلي، أنت فعلًا الملاك الذي أرسله لي الله من السماء ليجدد حياتي ويمنحها طعمها.

حضرت@دوست
حضرت@دوست
هیچ تصویری بیش از چهره زیبای تو نمی توانم تصور کنم

لا توجد صورة يمكن أن أتخيلها أكثر من وجهك الجميل، لقد أشعرني هذا الوجه بالحب ومعنى الحب وكيف يكون الحب في وسط كل الأحزان والهموم، نسيت شعور القلق وأصبحت سعيدة جدًا بعد لقياك، شعرت بالأمان وبأن جسدي حي معك، حياتي الآن مليئة بالفرح والحب بفضل وجودك، أحبك.

صفحات: 3 4 5 6 7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو