یافتن پست: #شریعتی

سکوت شب
سکوت شب
رسیده ام به خدایـی کــه اقتباسی نیست

شریعتی که در آن حکم ها قیاسی نیست

خدا کســــی است کـــه باید بــــه دیدنش بروی

خدا کسی که از آن سخت می هراسی نیست

به عیب پوشی و بخشایش خدا سوگند

خطا نکردن ما غیـــــر ناسپاسی نیست

به فکر هیـچ کسی جز خودت مباش ای دل

که خودشناسی تو جز خداشناسی نیست

دل از سیاست اهل ریـــا بکن، خود باش

هوای مملکت عاشقان سیاسی نیست

فاضل نظری

wolf
wolf
اولین روز بارانی را به خاطر داری؟
غافلگیر شدیم
چتر نداشتیم
خندیدیم
دویدیم
و به شالاپ شلوپ‌های گل آلود عشق ورزیدیم.
دومین روز بارانی چطور؟
پیش‌بینی‌اش را کرده بودی
چتر آورده بودی
من غافلگیر شدم
سعی می‌کردی من خیس نشوم
و شانه سمت چپ تو کاملاً خیس بود

سومین روز چطور؟
گفتی سرت درد میکند
حوصله نداشتی سرما بخوری
چتر را کاملاً بالای سر خودت گرفتی
و شانه راست من کاملا خیس شد

و چند روز پیش را چطور؟
به خاطر داری؟
که با یک چتر اضافه آمدی
و مجبور بودیم برای اینکه پین‌های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر برویم

فردا دیگر برای قدم زدن نمی‌آیم.
تنها برو!




0
0
حسین بیشتر از آب تشنه لبیک بود. افسوس که به جای افکارش، زخم های تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند. …..
دکتر علی شریعتی

0
0
در عجبم از مردمی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می‌کنند اما برای حسینی که آزاده زندگی کرد٬می‌گریند….. دکتر علی شریعتی

wolf
wolf
هوای دلم...
در حالت هشدار است!
اما من...
نه عاشقی کردن را
تعطیل می کنم...
و نه بر دوستت دارم گفتن هایم
ماسک می گذارم؛!
این نفس گیر جذاب را
با هیچ چیز دیگر
عوض نخواهم کرد...




یاسر
یاسر
طوری زندگی کن که
دشمنانت از افتادنت هم بترسند!
کاری کن بدانند بعد از هر برخاستن
قدم هایت محکم تر از قبل می شود

دکتر علی شریعتی

wolf
wolf
حرف‌هایی هست‌ برای گفتن که اگر گوشی نبود نمی‌گوییم..
و حرف‌هایی هست برای نگفتن، حرف‌هایی که هرگز‌ سر‌ به ابتذال گفتن فرود نمی‌آورند.
حرف‌های شگفت، زیبا و اهورایی همین‌هایند و سرمایه ماورایی هرکس به اندازه حرف‌هایی است که برای نگفتن دارد،


حرف‌های بی‌تاب و طاقت‌فرسا، که هم‌چون زبانه‌های بی‌قرار آتش‌اند و کلماتش هر یک انفجاری را به بند کشیده‌اند؛
کلماتی که پاره‌های بودن آدمی‌اند.
اینان هماره در جستجوی مخاطب خویشند، اگر یافتند، یافته می‌شوند و در صمیم وجدان او آرام می‌گیرند..
و اگر مخاطب خویش را نیافتند، نیستند..
و اگر او را گم کردند، روح را از درون به‌ آتش می‌کشند و دمادم، حریق‌های دهشتناک عذاب بر می‌افروزند.

دکتر علی شریعتی

زهرا
زهرا
""_-_""این جمله رو خیلی دوست دارم""_-_""

چه زیبا گفت دکتر شریعتی:

در دنیایی که روزی روح خودم مرا ترک میکند انتظار از

دیگران نباید داشت....!

wolf
wolf
باشدتی وحشیانه و جنون آمیز آنچنان که قلبم راسخت به درد اورد
ارزوکردم ای کاش هم اکنون همچون (مسیح)بیدرنگ آسمان از روی زمین برم دارد

یا لا اقل همچون قارون زمین دهان بگشاید ومرا درخود فروبلعد

اما...نه

من نه خوبی عیسی را داشتم ونه بدی قارون را.

من یک٬متوسط بی چاره بودم ونا چار٬محکوم که پس از ان نیز (باشم وزندگی کنم).

نه باشم وزنده بمانم.

ودر این وادی حیرت پر هول وبیهودگی سرشار٬گم باشم.

وهمچون دانه ای که شور وشوق های روییدن دردرونش٬ خاموش میمیرد و

آرزوهای سبز دردلش میپزمرد٬دربرزخ شوم این( پیدای زشت)

وآن( ناپیدای زیبا) خرد گردم.

که این سرگذشت دردناک وسرنوشت بی حاصل ماست٬در برزخ دو سنگ این آسیای

بی رحمی که...(زندگی) نام دارد!!

(دکتر علی شریعتی)

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
تواناترین مترجم کسی است که ، سکوت دیگران را ترجمه کند !
شاید سکوتی تلخ ، گویای دوست‌داشتنی شیرین باشد .



ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
آنهایی که مارا از دوستی با جنس مخالف با آتش جهنم می‌هراسانند ، خودشان نمازشان را به امید هم خوابی با حوریان بهشتی میخوانند..
نگاه که هرزه باشد حجاب هم که داشته باشی ، آن‌جوری که می‌خواهند تورا تصور میکنند ، پس فکری ب حال مغزهای فاحشه کن نه حجاب من..
کشوری که اسم قبرستوناش پیشوند بهشت را یدک میکشد ،معلومه زندگی مردمش تا قبل از مرگ جهنمه..
من از ایمان نمی هراسم ، وهیچ مذهبی مرا معتقد به اسارت نمیکند!
وباوردارم ، بی عشق ، هیچ تنی با تنی ، مَحرم نمیشود ، حتی اگر قرآن بخواهد..



فقر ، شب را “بی غذا” سر کردن نیست ، فقر ، روز را “بی اندیشه” سر کردن است ..



سکوت شب
سکوت شب
رسیده ام به خدایـی کــه اقتباسی نیست

شریعتی که در آن حکم ها قیاسی نیست

خدا کســــی است کـــه باید بــــه دیدنش بروی

خدا کسی که از آن سخت می هراسی نیست

به عیب پوشی و بخشایش خدا سوگند

خطا نکردن ما غیـــــر ناسپاسی نیست

به فکر هیـچ کسی جز خودت مباش ای دل

که خودشناسی تو جز خداشناسی نیست

دل از سیاست اهل ریـــا بکن، خود باش

هوای مملکت عاشقان سیاسی نیست

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
در حادثه کربلا،با سه‌ نمونه شخصیت روبرو می‌شویم.

اول: حسین (ع).
حاضر نیست تسلیمِ حرفِ زور شود.
تا آخر می‌‌ایستد.
خودش و فرزندانش کشته می‌شوند.
هزینه انتخابش را می‌‌دهد.
و به چیزی که نمی‌خواهد،
تن‌ نمی‌‌دهد.
از آب می‌گذرد، از آبرو نه!‌

دوم: یزید
همه را تسلیم می‌خواهد.
مخالف را تحمل نمی‌‌کند.
سرِ حرفش می‌‌ایستد.
نوه‌ پیغمبر را سر می‌‌ٔبرد.
بی‌ آبرویی را به جان میخرد،
تا به چیزی که می‌‌خواهد برسد!

سوم: عمرِ سعد.
به روایتِ تاریخ تا روز ٨ محرّم در تردید است.
هم خدا را می‌خواهد هم خرما،
هم دنیا را می‌خواهد هم اخرت.
هم می‌خواهد حسین (ع)را راضی‌ کند،هم یزید را.
هم اماراتِ ری را می‌خواهد،هم احترامِ مردم را.
نه‌ حاضر است از قدرت بگذرد،نه‌ از خوش نامی!
هم آب می‌خواهد هم آبرو.

دستِ آخر اما عمرِ سعد تنها کسی‌ است،
که به هیچکدام از چیزهایی که می‌خواهد نمی‌‌رسد.
نه سهمی از قدرت می‌‌برد نه‌ از خوش نامی!

ما آدمهایِ معمولی‌ راستش،
نه،
جرات و ارادهِ حسین (ع) شدن را داریم،
نه،
قدرت و ابزارِ یزید شدن را
اما در درونِ همه ما یک عمرِ سعد هست!

من بیش از همه از عمر سعد شدن میترسم...


ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
این كه حسین (ع) فریاد می‌زند:
آیا كسی هست كه مرا یاری كند و انتقام كشد؟» «هل من ناصر ینصرنی؟»
مگر نمی داند كه كسی نیست كه او را یاری كند و انتقام گیرد؟
این سؤال، ‌سؤال از تاریخ فردای بشری است و این پرسش از آینده است و از همه ماست.



ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ

حسین (ع) بیشتر از آب ، تشنه‌ی لبیک بود !
افسوس
که به جای افکارش، زخم‌های تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند ...



صفحات: 1 2 3 4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو