یافتن پست: #دکتر_علی_شریعتی

fatme
fatme
من
تو را دوست دارم
و دیگر ي
مرا
و تو
دیگري را
و
در این میان

همه تنهاییم



wolf
wolf
اولین روز بارانی را به خاطر داری؟
غافلگیر شدیم
چتر نداشتیم
خندیدیم
دویدیم
و به شالاپ شلوپ‌های گل آلود عشق ورزیدیم.
دومین روز بارانی چطور؟
پیش‌بینی‌اش را کرده بودی
چتر آورده بودی
من غافلگیر شدم
سعی می‌کردی من خیس نشوم
و شانه سمت چپ تو کاملاً خیس بود

سومین روز چطور؟
گفتی سرت درد میکند
حوصله نداشتی سرما بخوری
چتر را کاملاً بالای سر خودت گرفتی
و شانه راست من کاملا خیس شد

و چند روز پیش را چطور؟
به خاطر داری؟
که با یک چتر اضافه آمدی
و مجبور بودیم برای اینکه پین‌های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر برویم

فردا دیگر برای قدم زدن نمی‌آیم.
تنها برو!




ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ

حسین (ع) بیشتر از آب ، تشنه‌ی لبیک بود !
افسوس
که به جای افکارش، زخم‌های تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند ...



حلما
حلما
آنچه می خواهیم نیستیم وآنچه هستیم نمی خواهیم ،
آنچه دوست داریم نداریم و آنچه را داریم دوست نداریم ،
وعجیب است هنوز امیدوار به فردایی روشن هستیم ساعت
ها را بگذارید بخوابند بیهوده زیستن نیازی به شمردن ندارد.


علی شریعتی

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو