یافتن پست: #شرایط

رها
رها
سردرد میگرنیییی سگگگگییییی{-118-}{-70-}{-58-}{-40-}

aliaga
aliaga
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را که به ماسوا فکندی همه سایهٔ هما را


...

حسین
حسین
بگذار هر ثانیه حالِ تو خوب باشد،
بگذار رفتنی‌ها بروند و ماندنی‌ها بمانند.
تو لبخندت را بزن، انگار نه انگار!
حالِ خوبِ خودت را
به هیچ اتفاق و شرایط و شخصی گره نزن
بی‌واسطه خوب باش،
بی‌واسطه شادی کن و بی‌واسطه بخند…
شک نکن تو که خوب باشی
همه چیز خوب می‌شود؛
خوب‌تر از چیزی که فکرش را میکنی…

یاس
یاس
یه وقتایی به جای دوستت دارم بهش بگو: ازت ممنونم که واسم وقت میزاری و توی شرایط سخت منو الویت قرار میدی ازت ممنونم که تو شرایط سخت و دلگیر، به جای سرزنش کردن و وخیم تر کردن حالم، میشینی کنارم و حالمو خوب میکنی ازت ممنونم که به هر شکلی احساستو بهم نشون میدی و میخوای بهم نشون بدی چه‌قدر برات مهمم.ازت ممنونم که مراقبمی، پشتمی همیشه و همه جوره حمایتم میکنی.
______________________
یکی باشه اینا رو همه بهش بگیم چیه
اونم نداریم :ناراحت

محمّد
محمّد
ظریف داره تو کلاب هاوس زر میزنه!

یاس
یاس
دنبال عکس اغاز رهبری بودم که چیز پیدا کردم
خاص مشدد :دی

رها
رها
میشه بگید کیا اینجا به طلسم و اینجور چیزا اعتقاد دارن؟! دلیلشون چیه؟! تا حالا برای خودشون پیش اومده باشه ک بهشون مراجعه کنن و ب نتیجه ای برسن؟!

WeT
WeT
چی حسابمون کردن اینا😐😐😐😐😐😐😐😐😐

هادی
هادی


aliaga
aliaga
بچه ها حوصلم سررفته:خسته:هعی بیاین ی کاری کنیم

:خسته جرعت حقیقت!:دی موافقین؟:سوت



کسایی ک تگ میشن کامنت نزارن حلالشون نمیکنم

:خسته:هعی جرعت یا حقیقت ":خجالت


در خدمتم

:ماچ


بقیع هم اسماشونو نمیدونم دیع برا همون تگ نمیشن ولی پست و اگه دیدین حتما شرکت کنین:)^_^ :حلما

خانوم اِچ
خانوم اِچ
يه دوست داشتن عميق دلم ميخواد مثل علاقه‌ی بابا لنگ دراز به جودی اَبوت، ژان والژان به كوزت، متيو به آنشرلی، همونقدر حمايت گر، همونقدر موندگار، همونقدر هميشگی…
💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔

aliaga
aliaga
دلم تنگ امام رضاس:گگگ :گگگ:گگگ

donya
donya 👩‍👧‍👦
به چند نفر نیروی کار ماهر جهت انجام کارهای زیر نیازمندم
۱:پهن کردن لباسها و تا کردن و اتوی لباسهای قبلی
۲:شستن ظرفها
۳:‌پختن نهار
۴:تمیزکردن سرامیکها
۵:‌جارو و گردگیری
داوطلبان اعلام آمادگی کنند کمک لازمم:هعی:دی

سجـــاد
سجـــاد
دختری در کتابفروشی پدرش کار می‌کرد و معشوقه‌‌اش را دید که به‌سویش می‌آید!
در این حال پدرش که در نزدیکش ایستاده بود به معشوقه‌اش گفت:
آیا به‌خاطر گرفتنِ کتابی‌که نامش ” آیا پدر در خانه‌ هست” از يورگ دنيل نویسندۀ آلمانی، آمده‌ای؟
پسر گفت: خیر! من به‌خاطر گرفتنِ کتابی به اسم ” کجا باید ببینمت” از توماس مونیز نویسندۀ انگلیسی، آمده‌ام.
دختر در پاسخ گفت: آن کتاب را ندارم، اما می‌‌توانم کتابی‌ به نام ” زیرِ درختِان سيب” از نویسندۀ آمریکایی، پاتریس اولفر را پيشنهاد كنم.
پسر گفت: خوب است و اما؛ آیا می‌توانی فردا کتابِ “بعد از ۵ دقیقه تماس می‌گیرم” از نویسندۀ بلژیکی، را بیاوری؟
دختر در پاسخش گفت: بلی! با کمالِ میل، ضمنا توصيه می‌كنم کتاب “هرگز تنها نمی‌‌گذارمت” از نویسندۀ فرانسوی را نیز بخوانى. بعد از آن پدر گفت: این كتاب‌ها زیاد است، آیا همه‌اش را مطالعه خواهد کرد؟!
دختر گفت: بلی پدر، او جوانى باهوش و کوشا است.
پدر گفت: در اينصورت بهتر است کتابِ “من کودن نیستم” از نویسندۀ هلندى فرانک مرتینیز را هم بخواند.و تو هم بد نيست کتاب “براى عروسی با پسر عمويت آماده شو” از نویسندۀ روسی را بخوانی{-18-}

صفحات: 13 14 15 16 17

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو