ماریا
امروز حسینی دروازه بان استقلال، توی بازی چه غلطی کرده؟ !
کسی کلیپشو دیده؟ !
Sara
یه آدم خودش باید برات وقت بذاره؛ توجهی که با اصرار و گلایه باشه، بی ارزشه
اگه واسه یه آدم واقعاً مهم باشید، واستون وقت میذاره، بهتون بهاندازه کافی ابراز علاقه میکنه، واسه خوشحال کردنتون تلاش میکنه و کاری نمیکنه از دستتون بده یا فکر کنید بهتون اهمیت نمیده،
پس اگه حس میکنید مهم نیستید، فکرتون درسته!
(◍•ᴗ•◍)
سلام
از کلیه ساینایی های محترم که در مصیبت درگذشت پدرم با ارسال متن تسلیت، موجب تسلی خاطرم بودند، بینهایت سپاسگزارم.
به علت شوک روحی شدید نمیتوانم پاسخگوی محبتهای شما عزیزان باشم، و پوزش میطلبم.
از پروردگار منان برای یکایک شما و خانوادههای گرامیتان سلامتی و شادکامی مسئلت دارم.
خانوم اِچ
اگ پدر مادر خوب دارید خداروشکر کنید ....
اگ تو خونه خودتون غریبه نیستید خداروشکر کنید
?
بچه ها نفس منم دعا کنید زود خوبشه اب شده تو این سه روز😢😭
مُهاجِر
تماشایش رقم می زد خروج از دامن دین را
بنا کرده است در چشمش فلک قصر شیاطین را
اگر دور تو می گردد نظر بر ظاهرت دارد
که پیچک خشک می خواهد تن گل های غمگین را
به عشق اولت شک کن ،که در این شهر و این دودش
درختان شوم می دانند باران نخستین را
مگو این شاخه ی تنها که تنها یک ثمر دارد
چطور از خود جدا سازد اناری سرخ و شیرین را
به این سو هم نگاهی کن،نگاهی درخورم؛یعنی
تفنگ ِ میرزا مشکن غرور ِ ناصرالدین را
چرا جامِ بلورینی بلغزد بر لبِ سینی؟!
چرا باید بترسانی خمارِ دور پیشین را؟!
تو مثل قوم صهیونی که با آن چشم زیتونی
به اشغالت درآوردی دلِ من،این فلسطین را
کمی آن سوی دیدارت چنان شعری نصیبم شد
که درحد کسی چون خود ندیدم آن مضامین را
تو ای شاعر تر از «سیمین!» به «رستاخیز» اگر آیی
بپوشد سایه ی شعرت فروغ هر چه پروین را
غزل هایی که بر رویت اثر گفتی ندارد را
برای ماه می خواندم نظر می کرد پایین را
سر از سنگینی فکر وصالت درد می گیرد
به بستر می برم اما همین سردرد سنگین را
به خوابم آمدی حالا ، نفس بالا نمی آید
بگویم یا نگویم «یا غیاث المستغیثین » را
🙂
ماریا
بزنم دهن خواهرشوهری که نشد یکبار بری دیدوبازدیدشون و دهنشو به گلایه از این و اون عروس وانکنه، جر بدم!؟؟؟؟؟؟؟
خدا چرا من بلد نیستم جوابشو بدم لالش کنم!؟؟؟؟؟؟
خاک برسر شوهر ذلیل من کنن که جواب این دهن بی صاحاب رو نمیدم
مُهاجِر
اینقدر بدم میاد وقتی میبینم یه زوج نشستن رو به روم دارن قربون صدقه هم میرن و براهم غذا میکشن و براهم میوه پوست میکَنند
ایییییییی چندشششششششااااا
مُهاجِر
امروز بابام یهویی یه ادکلن بهم داد گفت بیا سردار برات یه ادکلن هدیه گرفتم دیدم عجب بوی خفنی ام داره گفتم چند خریدی گفت یک و پونصد
بعد نگاه کردم روش نوشته صنع فی امارات
بابا دمت گرم فکر نمیکردم تااین حد مهم باشم براشون 😂
شما مختارید
با اجازه جمع منعدم