آینه ی قلب
عقل بیهوده سر طرح معما دارد
بازی عشق مگر شاید و اما دارد
با نسیم سحری دشت پر از لاله شکفت
سر سربسته چرا اینهمه رسوا دارد
در خیال آمدی و آینه ی قلب شکست
آینه تازه از امروز تماشا دارد
بس که دلتنگم اگر گریه کنم می گویند
قطره ای قصد نشان دادن دریا دارد
تلخی عمر به شیرینی عشق آکنده است
چه سر انجام خوشی گردش دنیا دارد
عشق رازیست که تنها به خدا باید گفت
چه سخن ها که خدا با من تنها دارد
آخی دیروز آزادش کردم رفت دلم واسش تنگ شده:)
کار خوبی کردی شکرانه سلامتیتون
واای نه به نظرم زود بود بره هنوز کوچولو بود
گربه و سگ هم بنده ی خدان قسمت اونا میشه فوقش دعات می کنن
هااا