یافتن پست: #زندگیم

دیانه
دیانه
لطفا منو بیشتر بغل کن، من به بغلت نیاز دارم.
:بغل


WeT
WeT
دلم واسه کسایی تنگ شده که یهو از زندگیم محو شدن،،،

دیانه
دیانه
«براش‌نوشتم‌اگریه‌روزمن‌نبودم‌
حتی‌اگر‌صدسال‌هم‌بگذره‌
با‌چی‌یادمن‌میفتی‌؟!
گفت،هرچیزی‌که‌سبک‌باشه‌
یه‌پری‌که‌توی‌آسمون‌رقصون‌رقصون‌میادپایین‌
نسیمی‌که‌آروم‌میادازکنارصورتم‌رد‌میشه‌وقتی‌بارون‌بیاد‌از اون‌بارون‌ریزانورصبح‌که‌بزنه‌نور‌صبح‌آرومه‌چشمو‌نمی‌زنه‌
باهمه‌ی‌اینا‌یادت‌میفتم‌من‌یادت‌میفتم‌حتی‌اگر‌نباشی
حتی‌اگرخودت‌نخوای‌به‌یادم‌باشی‌یادت‌میفتم‌چون همیشه‌یه‌گوشه‌ازقلبم‌هستی‌یه‌گوشه‌از‌زندگیم ..»


دیانه
دیانه
- درسته ما پایان قشنگی نداشتیم، اما داستان قشنگی داشتیم
و
همین برای فراموش نکردنت کافیه،
نمیدونم کجایی،
چیکار میکنی،
حالت چطوره،
ولی دوست دارم همیشه برات بهترین باشه،
یادته ما باهم چقدر برای رویاهامون تلاش کردیم؟

یادته چقدر درباره زندگیمون حرف میزدیم؟

حالا سرنوشت اینطوری رقم خورد که ما از هم جدا باشیم،
امیدوارم به رویاهات و آرزو هات برسی🖤🔒') ››



سارا
سارا
آدمها فکر می کنند؛
اگر یک بار دیگر متولد شوند،
جورِ دیگری زندگی می کنند.
شاد و خوشبخت و کم اشتباه خواهند بود
فکر می کنند می توانند همه چیز را از نو بسازند، محکم و بی نقص !

اما حقیقت ندارد..
اگر ما جسارت طور دیگری زندگی کردن را داشتیم،
اگر قدرتِ تغییر کردن را داشتیم،
اگر آدمِ ساختن بودیم،

از همین جای زندگیمان به بعد را مى ساختيم !

پریا
پریا
بزرگترین اشتباهی که می توانیم
انجام دهیم این است:
به برخی آدم ها
طولانی تر از آنچه که لیاقتش را دارند
اجازه دهیم در زندگیمان بمانند...

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

قدیما یه شاگرد کفاشی بود هر روز میرفت لب رودخونه چرم میشست برای کفش درست کردن.

اوستاش هر روز قبل رفتن بهش سیلی میزد میگفت اینو میزنم تا چرم رو آب نبره، یه روز شاگرد داشت میشُست که چرم رو آب برد، با خودش گفت اوستا هر روز به من چَک میزد که آب نبره چرم رو، الان بفهمه قطعا زنده م نمیذاره، با ترس و لرز رفت و هرجوری بود به اوستاش گفت جریان رو، ولی اوستاش گفت باشه عیب نداره، شاگرد با تعجب پرسید نمیزنیم؟ اوستاش گفت من میزدم که چرم رو آب نبره، الان که آب برده دیگه فایده ای نداره.

زندگیم همینه، تمام تلاش‌تون رو بکنید چرم رو آب نبره، وقتی چرمتون رو آب برد دیگه فایده نداره، حرص نخورید...

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢لحظه‌ای تامل

هر اتفاقی که افتاده، حتما باید می اُفتاده تا من رشد و پیشرفتی که لایقش هستم رو در زندگیم بکنم.
هر ضربه ای که خوردم، حتما باید در زندگیم تجربش میکردم تا برای رسیدن به خواسته هام قوی تر، با پشتکار تر و مصمم تـر بشم.
هر اشتباهی که کردم، حتما باید اون خطا رو انجام میدادم و اون مسیر غلط رو میرفتم تا خود واقعیم رو بشناسم
و آدمی که دلم میخواد رو از خودم بسـازم.

در نتیجه من از گذشته ام پشیمون نیستم از خطاها و اشتباهاتی که کـردم
پشیمون نیستم، از راه های غلطی که رفتم تا خودم رو بشناسم پشیمون نیستم. و از تجربیاتی که بـاعث ضربه خوردن و آسیب دیدنم شد تا درس های با ارزشی رو بگیرم هم پشیمون نیستم.

و به جـای پشیمونی خوشحالم که تمام این مسیرها رو رفتم تا بتونم آدمی که دلم میخواد رو از خودم بسازم
کسی بشم که همیشه دلـم میخواسته باشم و حالا میتونم در جهت دلخواهم در زندگی حرکت کنم. و برای چیزهای که دوست دارم تـلاش کنم.

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
『🍂🌱🌻

من‌همه‌ࢪو‌تو‌زندگیم‌میبخشم✨
نه‌بخاطࢪلیاقتشون،🖐🏻
فقط‌به‌خاطࢪآرامش‌خودم♥🌾


☕﹞



Maryam
Maryam
زمان مانند یک
رودخانه است...
هرگز نمی توانیم به یک آب
دو بار دست بزنیم.

زیرا آن جریان آبی
که از مقابل ما گذشت
دیگر باز نمی گردد.

از هر لحظه ی زندگیمان لذت ببریم
‌‌‌‌

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
به خدا گفتم:چرا منو به لبه پرتگاه زندگیم رسوندی؟! گفت:آخه میدونستم تو قدرت پرواز داری...!️

حضرت@دوست
حضرت@دوست
عشق فقط یه کلمه بود ؛
تا اینکه
تو اومدی توی زندگیم
و بهش معنا دادی


سارا
سارا
🍁

ما آدما اهل گُم کردنیم!
از بچگی عادت کردیم خواه و ناخواه یسری چیزا رو گم کنیم؛ از مداد پاک کن بگیر تا آدمای خوب زندگیمون رو ...
اما گم کردن یه آدم هیچ وقت شبیه گم کردن یه مداد پاک کن یا یه وسیله نیست که بشه یه گوشه و کناری رو دنبالش بگردی.
آدما تو یکی از روزا تو دل تاریخ گم میشن؛ تو روزایی که ما حواسمون بهشون نیست از دستشون میدیم، تا وقتی که به خودمون میایم و میبینیم دیگه نداریمشون، اونوقته که فکر می‌کنیم گمشون کردیم.
ما آدما عادت داریم از دست دادنامون رو به حساب گم کردنامون بذاریم‌ .

صفحات: 14 15 16 17 18

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو