یافتن پست: #زلف
(◍•ᴗ•◍)
#چی_بپزیم 💢
#دونات_مرغ
مواد مورد نیاز ⬇️
سینه مرغ ۵۰۰ گرم ( تقریبا یه سینه مرغ بزرگ )
سیب زمینی پخته یدونه بزرگ
پیاز یدونه بزرگ
سیر سه حبه
پودر سوخاری سه ق غ خ
پاپریکا یک ق چ خ
نمک و فلفل به دلخواه
پودرسوخاری و دو تا تخم مرغ برای سوخاری کردن #دونات_مرغ
#دونات_مرغ
مواد مورد نیاز ⬇️
سینه مرغ ۵۰۰ گرم ( تقریبا یه سینه مرغ بزرگ )
سیب زمینی پخته یدونه بزرگ
پیاز یدونه بزرگ
سیر سه حبه
پودر سوخاری سه ق غ خ
پاپریکا یک ق چ خ
نمک و فلفل به دلخواه
پودرسوخاری و دو تا تخم مرغ برای سوخاری کردن #دونات_مرغ
·
سومین نفری که اینجا فکرکرده پسرم
حضرت@دوست
تا فراق تو به غارت نبرد
من به اومید تو از راه دراز آمده‌ام
ناز بگذار دمی چون به نیاز آمده‌ام
رهروان را به شب تار دلیلی باید
من به بوی خوش آن زلف دراز آمده‌ام
شمع بی زحمت پروانه نباشد بنشان
کامشبی در هوس گفتن راز آمده‌ام
پیش از این هر نفسم بود خیالی و اکنون
با تو یک رنگ شدم وز همه باز آمده‌ام
من به اومید تو از راه دراز آمده‌ام
ناز بگذار دمی چون به نیاز آمده‌ام
رهروان را به شب تار دلیلی باید
من به بوی خوش آن زلف دراز آمده‌ام
شمع بی زحمت پروانه نباشد بنشان
کامشبی در هوس گفتن راز آمده‌ام
پیش از این هر نفسم بود خیالی و اکنون
با تو یک رنگ شدم وز همه باز آمده‌ام
حضرت@دوست
مرغ دل بر سر زلفت به فغان می‌گوید
چیست تدبیر که در چنگل باز آمده‌ام
با دلم سلسله زلف تو گوید خوش باش
منم آن بند که دیوانه‌نواز آمده‌ام
عاشقان راست نمازی و دگر محرابی
بیش ابروی تو از بهر نماز آمده‌ام
جان حقیقت به لب چون شکرت خواهم داد
تا نگویی که به تزویر و مجاز آمده‌ام
تا فراق تو به غارت نبرد جان همام
به شفاعت ز در وصل تو باز آمده‌ام
چیست تدبیر که در چنگل باز آمده‌ام
با دلم سلسله زلف تو گوید خوش باش
منم آن بند که دیوانه‌نواز آمده‌ام
عاشقان راست نمازی و دگر محرابی
بیش ابروی تو از بهر نماز آمده‌ام
جان حقیقت به لب چون شکرت خواهم داد
تا نگویی که به تزویر و مجاز آمده‌ام
تا فراق تو به غارت نبرد جان همام
به شفاعت ز در وصل تو باز آمده‌ام
حضرت@دوست
دل هر نفس روی تو
ای سر زلف خوشت سلسله جنبان دل
دل به لبت داده‌ام جان تو و جان دل
بر رخ زیبای خود زلف مشوش ببین
تا بنماید تو را حال پریشان دل
دل چو گرفتار شد در شکن زلف تو
در عقبش کرد جان میل به زندان دل
فارغم از دیگران مهر تو ورزم که هست
مهر تو آرام جان درد تو درمان دل
ای سر زلف خوشت سلسله جنبان دل
دل به لبت داده‌ام جان تو و جان دل
بر رخ زیبای خود زلف مشوش ببین
تا بنماید تو را حال پریشان دل
دل چو گرفتار شد در شکن زلف تو
در عقبش کرد جان میل به زندان دل
فارغم از دیگران مهر تو ورزم که هست
مهر تو آرام جان درد تو درمان دل