یافتن پست: #رهگذر

حسن  مصطفایی دهنوی
حسن مصطفایی دهنوی
« گلرخان »
اي يار اگر تو گُلرخ1 خود را بـبيني اش
لذت بري چو روبروي آن بـشيني اش
با گلرخان تو دست وفا در ميان گذار
شايد ديگر تو گلرخ خود را نـبيني اش
بلبل به شاخ گل،همه جا چهچه2 مي زند
در پاي گل به سر بري،بِـه كه چيني اش
در پاي سرو و شاخه ي گل،رهگذر مباش
باغ گلي بجو ، كه در آنجا نـشيني اش
تعريف يار بيهوده بـشنيدن از رقيب3
كي مثل آن بُوَد كه به چشمت بـبيني اش
آواز دور و صوت و صداهاي بي شمار
خرمن اگر بُوَد ،تو كني خوشه چيني اش
ياري بجو كه دست تو بر گيرد آن بدست
يار تو نيست ، آنكه نـشايد بـبيني اش
آمد به گوش من خبري اي برادران
نَبْود برادر آنكه وفا زآن نـبيني اش
جانا برادري كه به تو دشمني كند
در زير خاك بِـه بُوَد آن تا نـبيني اش
جهل و غرور پير و جوان مي كُشد مرا
از هر كه معرفت طلبي ، زآن نـبيني اش
زنهاي اين زمانه ندارند حيا و شرم4

fatme
fatme
خر ما از کرگی دم نداشت
مگه نه!؟
@hadi

حضرت@دوست
حضرت@دوست
من رهگذر کوچه
عشـــــــــقم چه کنم
تو آمدی و دل به
تو بســــــتم چه کنم
هرجا بروم یاد تو
و اسم تو آنجاســــت
تو بگو ، با این همه
خاطره چه کنم


حضرت@دوست
حضرت@دوست
برای تو
'حوّّا' که شدی،هر که برای تو، مرا کشت
'آدم نشده....حول و ولای تو مرا کشت

من خیر سرم، این همه زخم تو نکشتم
تا اینکه شبی حرف شفای تو مرا کشت

شرمنده از آن روز، که هر رهگذر عشق
با حیّ عَلیٰ، حیّ علای تو مرا کشت

هرکس گذرش خورده به جادوی نگاهت
فهمیده چرا شرم و حیای تو مرا کشت

آنجا که تویی بانی این شعر و غزل ها
حق داشت‌که تقطیع هجای‌تو مرا کشت

من سر به‌جنون داده ی لبخند تو بودم
سرمست خدایی که بجای تو مرا کشت

سرمست از آنم که اگر بسته به عشقم
آخر به شبی موی رهای تو مر اکشت


شب بخیر {-143-}

حضرت@دوست
حضرت@دوست
گر دولت دیدار تو درخانه ندارم >< ای کاش که در رهگذری داشته باشم

حضرت@دوست
حضرت@دوست
کس نیست که افتاده آن زلف دوتا نیست
در رهگذر کیست که دامی ز بلا نیست

حضرت@دوست
حضرت@دوست
کس نیست که افتاده آن زلف دوتا نیست
در رهگذر کیست که دامی ز بلا نیست

سید ایلیا
سید ایلیا
📝داستان طوطی و حضرت سلیمان:

🦜مردی یک طوطی را که حرف می‌زد در قفس کرده بود و سر گذری می‌نشست. اسم رهگذران را می‌پرسید و به ازای پولی که به او می‌دادند طوطی را وادار می‌کرد اسم آنان را تکرار کند.

روزی حضرت سلیمان از آنجا می‌گذشت. حضرت سلیمان زبان حیوانات را می‌دانست. طوطی با زبان طوطیان به ایشان گفت: «مرا از این قفس آزاد کن.» حضرت به مرد پیشنهاد کرد که طوطی را آزاد کند و در قبال آن پول خوبی از ایشان دریافت کند. مرد که از زبان طوطی پول درمی‌آورد و منبع درآمدش بود، پیشنهاد حضرت را قبول نکرد.

حضرت سلیمان به طوطی گفت: «زندانی بودن تو به خاطر زبانت است.»
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•

حضرت@دوست
حضرت@دوست
پاییز که میرسد از راه
اگر ابری و بادی نباشد
طلوع و غروب
مثل خانه اموات آرام و تنهایند را به رخ هر رهگذر می کشد

حضرت@دوست
حضرت@دوست
وَ أخافُ مِن عابر السّبیلِ

یُعجِبُ بِعَینَیکِ

وَ لا یَدری أنِّهُما لی...

********************

می ترسم از آن رهگذری

که از چشمانت خوشش بیاید

و نداند که آن ها مال من است...

++ اعظم سعادتمند در همین مضمون می گوید: نکند بوی تو را باد به هر جا ببرد/ خوش ندارم دل هر رهگذری را ببری


دانلود موزیک



Aylar
Aylar
خوشگلید امّا خالی هستید، برای‌تان نمی‌شود مُرد.
گفتگو ندارد که گل مرا هم فلان رهگذر گلی می‌بیند مثل شما. امّا او به تنهایی از همه‌ی شما سر است چون فقط اوست که آبش داده‌ام، چون فقط اوست که زیر حبابش گذاشته‌ام، چون فقط اوست که با تجیر برایش حفاظ درست کرده‌ام، چون فقط اوست که حشراتش را کشته‌ام (جز دو سه‌تایی که می‌بایست پروانه بشوند)، چون فقط اوست که پای گله‌ گزاری‌ها با خودنمایی‌ها و حتّا گاهی پی بُغ کردن و هیچی نگفتن‌هاش نشسته‌ام، 'چون که او گل من است.'

شازده کوچولو


خانوم اِچ
خانوم اِچ
هیچ وقت نزار هر رهگذری که رد میشه روی دلت یادگاری بنویسه چون بعدا پاک کردنش سخته;)

نكند بوي تو را باد به هر جا ببرد

خوش ندارم دل هر رهگذري را ببري

خانه ی دوست کجاست ؟
در فلق بود که پرسید سوار
آسمان مکثی کرد
رهگذر شاخه ی نوری که به لب داشت
به تاریکی شن ها بخشید
و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت:
نرسیده به درخت
کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است
و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است.
می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ سر به در می آرد.
پس به سمت گل تنهایی می پیچی
دو قدم مانده به گل
پایِ فواره جاوید اساطیر زمین می مانی
و تو را ترسی شفاف فرا می گیرد.
در صمیمیت سیال فضا
خش خش می شنوی:
کودکی می بینی
رفته از کاج بلندی بالا،
جوجه بردارد از لانه ی نور
و از او می پرسی
خانه ی دوست کجاست ؟
🌹سهراب سپهری🌹

صفحات: 2 3 4 5 6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو