مهدی
نمی دونم شاید یه روزی تصمیم بگیری که برگردی، بخوای دنبالم بگردی، خیلی دلت بخواد منو ببینی و با هم حرف بزنیم، دوست داشته باشی یه فرصت دیگه بهت بدم، شایداین بار تو باشی که بخوای خودتو به من ثابت کنی. آره هرچند دیر اما احتمال برگشتنت هست، احتمال اینکه منم قبول کنم ببینمت هست اما میدونی شاید تا اون زمان من دیگه بزرگ و عاقل شده باشم، شاید که از فشار این همه دلتنگی نسبت به همه چیز بی تفاوت بشم. شاید دیگه به اندازه ی الان که برات می نویسم دوست نداشته باشم، اصلا شاید بخوای من و تو ما بشیم اما من دیگه نخوام نه از روی تلافی و انتقام نه، فقط و فقط به خاطر اینکه بهترین روزای زندگیمو باتو سپری نکردم به جاش با یه مشت بغض، حسرت،انتظارو خاطره روزا رو به شب و شبارو به روز رسوندم طوری که قلبم ازسنگ شد. ویژگی سنگو میدونی چیه؟ بذار من بهت میگم.
سفت،سخت،بی روح،خشک وبی احساس. اینارو گفتم که بدونی من سنگ نبودم. منم دل داشتم، یه دل مهربون با کلی آرزو که میخواست قدم به قدم تا ته دنیا با تو باشه، آره عزیزم رفیق نیمه راه بودنت منو تبدیل به سنگ کرد.
?
یک نفر باید باشد که
بدون ترسِ ِ هیچگونه قضاوتی برایش همه چیز را تعریف کنی
تمام حرف هایی که دارد آرام آرام درونت می گندد را به زبان بیاوری
از آن حرف هایی که شب ها موقع خواب به بی رحمانه ترین شکل ممکن به سرت هجوم می آورند
و رسالتشان این است که خواب را از تو بگیرند
حرف هایی که وسط قهقهه هم اگر یادشان بیوفتی لال می شوی!
یک نفر که وقتی تو دهن باز کردی نگوید آره می دانم، اصلا یک نفر باشد که هیچ چیز نداند
یک نفر باشد در این دنیا که نصیحت را بلد نباشد...
یک نفر که وقتی برایش تعریف میکنی که کارم دارد به جاهای باریک می کشد،
پوزخند نزند، به شوخی نگیرد
جدی بگیرد، خیلی هم جدی بگیرد،
آنقدر که یک سیلی جانانه مهمانت کند و با تمام قدرت اش بزند زیر گوشت
یک نفر که تجربه ی هیچ چیز را نداشته باشد،
مثل همه ی آنهایی که خود را علامه دهر می دانند نباشد!
وقتی که برایش تعریف میکنی دستپاچه شود، گوش بدهد،
برایت فتوای ابوموسی اشعری صادر نکند،
راه کار ندهد، فقط گوش کند ..
یک نفر که بداند این چیزهایی که تو تعریف میکنی جواب منطقی ندارد،
اصلا منطق در مقابل این حرف ها بیچاره است
خیلی از آدم ها میخواهند حرف بزنند صرفا
....
خیلی وقته دیگ از هیچ کسی توقع ندارم ...
اینقده بی خیال شدم کاری ب کار کسی ندارم سرم تو کار خودمه و ب اینکه دیگران راجبم چ فکر می کنند برام مهم نیس و ب هیچ کسی هم توضیح نمی دهم هر ک دوس داشت باشد دوس نداشت راه باز و جاده دراز ....
از ی جای ب بعد آدم عاقل میشعه خب ....
امیر علی
مغز فکر میکنه اما قلب میدونه !
Saleh
شاعری که سکوت کرده است،
نویسنده ای که قلم خود شکسته است،
مبارزی که دستکش هایش را آویخته است،
و مهندسی که دیگر میل خانه ساختنش نیست؛
همگی قدرتمند چون نهنگان آب های آزادند که
راه ساحل در پیش گرفته ئند...
لایک
عالی ..