یافتن پست: #دیوونه

shahin
shahin
رها جونم @Baran ای قشنگ تر از پریا{-69-} تولدت مبارک:لاو{-96-}
آسه آسه ریزه ایذه:خجالت بی رها قلبم میره واسه:خجالت
الهی که همیشه به همراه فندق جون و همه ی خانواده ی مهربونت شاد و سلامت و موفق باشی و روز ها یه عالمه بهت خوش بگذره{-97-}{-140-}



donya
donya 👩‍👧‍👦
:ای خدا

مهاجر
مهاجر
دوتا فلش میرن رستوران شیش گیگ سفارش میدن

بهار نارنج
بهار نارنج
در جهت هنرمندیام :ناز

....

.....

....

....

....

.....

.....

....


....

....

بقیش جا نشد:خجالت

خانوم اِچ
خانوم اِچ
هی میگم موهاتو جلوم نباف که من دیوونه بشم💃💃💃💃🕺🕺🕺
عاااا بیا وسط

بهار نارنج
بهار نارنج
اینو لطفا با توضیحات کامل ، پاسخ بدین
ممنون :گل

donya
donya 👩‍👧‍👦
چون من نیت کرده بودم طلاهامو عوض کنم طلا گرون شداااا:اه

سارا
سارا
🌹

خدای مهربانم

تو زیباترین " ﺣﻀﻮﺭ " ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻨﯽ ﻭﻣﻦ ﻋﺠﯿﺐ ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺷﺖ ﺧﻮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ ...✨

ﺧﻮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ؛ ﺑﻪ ﺁﺑﯽ ﺁﺳﻤﺎﻧﺖ ﺑﻪ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﻫﺎﯼ بی ﺸﻤﺎﺭﺕﺑﻪ ﺑﺨﺸﺶ ﻫﺎﯼ ﺳﺨﺎﻭت مندﺍﻧﻪاﺕ...✨

ﺧﻮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﺑﻮﯾﯿﺪﻥ ﮔﻠﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﻣﯽ ﻓﺮﺳﺘﯽ ﺑﻪﺁﻓﺘﺎﺑﯽ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻫﺪﯾﻪ میدهی...✨

ﺧﺪﺍﯾﺎ!!! 
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﻣﻦ ﮔﺮﻓﺘﯽ ﻭ ﺑﺨﺸﯿﺪﯼ، ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﻣﻌﺎﺩﻟﻪ ﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ، ﻧﻪ ﻏﺼﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ براﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﺳﺖ ﻭﻧﻪ ﺷﺎﺩ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎ...✨

ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﭼﺸﻤﻪ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﺪﻥ ﻭ علف ها ﺩﺭ ﺳﺒﺰ ﺷﺪﻥ ﻣﻌﻨﯽ ﭘﯿﺪﺍ می کنند....✨
ﮐﻮﻫﻬﺎ ﺑﺎﻗﻠﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺩﺭﯾﺎﻫﺎ ﺑﺎ ﻣﻮﺝ، ﺯﻧﺪﮔﯽ ﭘﯿﺪﺍ می کنند ﻭ ﻫﻤﻪ ی ﺍنسان ها ﺑﺎ ﻋﺸﻖ..✨

ﭘﺲ ﻗﻠﺒﻢ ﺭﺍ ﭘﺬﯾﺮﺍ ﺑﺎﺵ ﻭﻋﺸﻘﺖ ﺭﺍ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﭘﯿﺶ ﺩﺭ آﻥ ﺟﺎﯼ ده...

‏الهی آمین...🙏 .
 

سلام 
صبحتان بخیر و شادی


🌹🌹🌹🌹🌹🌹

...
...




پریا
پریا
آدمای خوب زندگیمون
اگه بو داشتن،
بوی نارنگی میدادن: )

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i

پای ثابت دیوونه بازیات منم
اون ک قلبش کادو کرد برات منم

یاس
یاس
دوستان، رفقا، آشنایان و نزدیکانی
که خوشیاتون با کسایِ دیگه هست
و وقتی کار دارین به ما زنگ میزنین
این شماره‌ی وزارت کاره، هروقت کار داشتین
به اینجا زنگ بزنید
021-64491
کاش میشد اینو رک بهشون گفت :(

.
.
یه سلامی هم بکنیم به اون پسری که رو در دستشویی عمومی شماره موبایلش رو مینویسه تا یه دختری ببینه و باهاش دوست بشه{-128-}
آخه کدوم دختری تو دستشویی مردونه میره؟{-70-}

fatima
fatima
من‌موندم آنلاینین خب باکی حرف میزنین نکنه خصوصی زدین‌گپی چیزی عجیبه برام انقد آرومید{-54-}

fatima
fatima
_گفت : اگه یه ماشین زمان داشتی
باهاش میرفتی گذشته یا آینده؟
دستامو دور لیوان چای
سفت حلقه کرده بودم، نگاش کردم،
_گفتم : هیچکدوم
_گفت : د بگو دیگه؟ یکیشونه انتخاب کن!
گفتم : اگه ماشین زمان داشتم،
نه میرفتم گذشته نه می رفتم آینده.
گفت : پس چیکار می کردی دیوونه؟
گفتم : زمان رو همین جا متوقف میکردم وُ
تا ابد به بهونه ی سرد شدن این فنجون چای
همین جا پیش تو می موندم

صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو