#بی مقدمه
دیشب کم خوابیدم
امروز هم روز پر استرسی داشتم
از دانشگاه برگشتم جون نداشتم به زور نمازمم خوندم
ولی باید بر می گشتم خونه ،تا بتونم فردا سر وقت اداره باشم
بین درد و خستگی و اداره مونده بودم
کمی دردم کمتر شد به فلاکت پاشدم ،هرچند شب شد و الان رسیدم خونه
و می بینم در حیاط باز نه رو هم ها باز باز
اخه صاحبخونه اینقد بی مبالات
اون ترسی که تا رفتم انباری دشویی و حموم چک کردم نکنه کسی قایم شده باشه
خوب شد اومدم
@Mahdiim