خانوم میم
چی می شد اگه خدا هیچ وقت دلتنگی رو به وجود نمی آورد...
Tasnim
از ظهر بچه ها رو فرستادم با باباشون خونه ی مادربزرگشون
دلم همه ش براشون تنگ شده، نشستم ویس هاشونو گوش میدم و فیلمهاشونو میبینم
Niaz
از یه جایی به بعد بی تفاوتی ها بهت
یاد میدن که دلتنگی هاتو به زبون نیاری..
کاش واقعا بی رحم بودم
از عاشق شدن تا عروسی
بعد از اون دیگه همون سنگدلای همیشگی ان
حستو میفهمم نمیخوامم نصیحت بیخود کنم چون دلتنگی دست خود آدم نیس فقط باید باهاش کنار بیای تا عذابش کمتر شه که اینم زمان بره
اوهوم