یافتن پست: #دقیقا

مهاجر
مهاجر
آخرین کتابو هم تو این ساعات باقی مونده از نمایشگاه کتاب خریدم
بنام آدمخواران
داستانی واقعی و وحشتناک از قحطی و بیماری که تویکی از دهکده های فرانسه پیش میاد و نویسنده براساس استاد موثق و حتی مصاحبه با آخرین نسل های باقی مونده از اون روزا نوشته
حالا برسه دستم ببینم دقیقا داستانش چیه :هعی

حسام
حسام
ما دوستای واقعی رو از دست
نمیدیم،ما فقط کسایی رو از
دست میدیم که وانمود میکردن
دوست ما هستن

هادی
هادی
دیشب اطلاعیه قطعی برق زده بودن به خاطر تعویض سیمای یه قسمتی یاد زمان روحانی مچکریم افتادم روزی چند ساعت برقامون میرفت اولش اطلاع هم نمیدادن :/ بعد وزیرش میگفت ما نیروگاه برق لازم نداریم هزینه اضافس ... خدا نگذره ازشون



♡✓
♡✓
بیا کمی زندگی کنیم‌!
خیرِ سرمان به دنیا آمده‌ایم برای همین کار
و همه کار کردیم جز زندگی...





donya
donya 👩‍👧‍👦
خواهرشوورم در حال لذت بردن از بارون=))

aliaga
aliaga
سلام علیک



بنا به تصویب مجلس شورای اسلامی

و درخواست وزارت صمت

از این هفته املت ها از سه شمبه ب شمبه منتقل میشود

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

آرتور اشی قهرمان افسانه ای تنیس ویمبلدون به خاطر خونِ آلوده ای که در جریان یک عمل جراحی در سال 1983 دریافت کرد، به بیماری ایدز مبتلا شد و در بستر مرگ افتاد. او از سراسر دنیا نامه هایی از طرفدارانش دریافت کرد. یکی از طرفدارانش نوشته بود: چرا خدا تو را برای چنین بیماری انتخاب كرده است؟!
او در جواب گفت: در دنیا، 50 میلیون کودک بازی تنیس را آغاز می کنند. 5 میلیون نفر یاد می گیرند که چگونه تنیس بازی کنند.500 هزار نفر تنیس را در سطح حرفه ای یاد می گیرند.50 هزار نفر پا به مسابقات می گذارند. 5 هزار نفر سرشناس می شوند. 50 نفر به مسابقات ویمبلدون راه پیدا می کنند، چهار نفر به نیمه نهایی می رسند و دو نفر به فینال ... و آن هنگام که جام قهرمانی را روی دستانم گرفته بودم، هرگز نگفتم "خدایا چرا من؟" و امروز هم که از این بیماری رنج می کشم، نیز نمی گویم "خدایا چرا من؟

مهاجر
مهاجر

بر سر سجاده می‌افتاد چشمم تا به می
شیشه‌ی مِی با دهان باز می‌پرسید : کی؟

کاش از اول بر در میخانه می‌خواندم نماز
حیف از آن عمری که شد در گوشهٔ محراب طی

نالهٔ جانسوز من بود آنچه می‌‌آمد به گوش
آه من بود آنچه یکدم زیر لب می‌خواند نی

کاش با ساقی حسابم پاک می شد ، سال‌هاست
او به من جامی بدهکار است و من جانی به وی

من خطایی کمتر از بخشایشت دارم ، ببخش
با توام ای یار ! ای غمخوار ! ای بسیار ! ای ...



مهاجر
مهاجر
پروفایل قبلیم انگار سوسولی بود اون ابهت و جدیت منو داشت خراب میکرد فکر کنم این عکسه بتونه لرزه به اندام بینندگان بیاندازه

خانوم میم
خانوم میم
کتابایی که خریدیم😎

마흐디에
마흐디에
ولی تهران واقعا جای خوبی برای زندگی نیست
هیچ وقت دلم نمیخواد اونجا زندگی کنم
هم خشکه هم گرمه هم آلوده اس:هعی

استامینوفن ۳۲۵
استامینوفن ۳۲۵
I come from a small town how 'bout you ?!

مهاجر
مهاجر
مودمن وقتی کتاب خریدم هزینه کردم تو نمایشگاه ولی نتونستم به مهدیه و خواهرش به رسم یادگاری تحویل بدم


Sina
Sina
داشتم از جلو سوپرمارکت سرکوچه کارتن جمع می‌کردم برا اسباب‌کشی
که یه خانوم پشت سرم به بچه اش گفت:
اگه درس نخونی باید از این‌ کارا بکنی😊😅{-11-}

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
مردی از خانه بیرون آمد تا نگاهی به خودرو نوی خود بیندازد که ناگهان با چشمانی حیرت زده پسر بچه سه ساله خود را دید که شاد و شنگول با ضربات چکش در حال نابود کردن رنگ براق خودرو است. مرد بطرف پسرش دوید، او را از ماشین دور کرد، و با عصبانیت و برای تنبیه، با چکش بر روی دست های پسر بچه زد.

وقتی خشم پدر فرو نشست با عجله فرزندش را به بیمارستان رساند.

هرچند که پزشکان نهایت سعی خود را کردند تا استخوان های له شده را نجات دهند اما مجبور شدند انگشتان له شده دست کودک را قطع کنند. وقتی که کودک به هوش آمد و دستهای باند پیچی شده اش را دید با حالتی مظلوم پرسید: ” پدر انگشتان من کی خوب میشه؟ ”

پدر همان روز خودکشی کرد.

نتیجه:

اکر کسی پای شما را لگد کرد و یا به شما تنه زد، قبل از هرگونه عکس العمل و یا مقابله به مثل، این داستان را به یاد آورید. قبل از آنکه صبر خود را از دست بدهید کمی فکر کنید. وانت را می شود تعمیر کرد اما انگشتان شکسته و احساس آزرده را نمی توان

صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو