یافتن پست: #دعوت

Mehrab
Mehrab
کی Bداره؟؟؟؟

Mehrab
Mehrab
خدایا...
کمکم کن دیرتر برنجم
زودتر ببخشم...
کمتر قضاوت کنم..
و بیشتر فرصت دهم...

حضرت@دوست
حضرت@دوست
الهی شکر{-18-}
داماد
زنی سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند . یک روز تصمیم گرفت میزان علاقه ای که دامادهایش به او دارند را ارزیابی کند ، یکی از دامادها را به خانه اش دعوت کرد ودر حالی که در کنار استخر قدم میزد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خودرا درون استخر انداخت ، دامادش فورا در آب پرید و او را نجات داد.

فردا صبح یک ماشین ۲۰۶ جلوی پارکینگ خانه داماد بود بر روی شیشه اش نوشته بود " متشکرم ، از طرف مادر زنت "

زن همین کار را با داماد دومش کرد و این بار هم دامادش مادر زن خود را نجات داد و ۲۰۶ را با همان یادداشت جلوی خانه اش دید .

نوبت به داماد آخر رسید زن باز هم همان صحنه را تکرار کرد اما داماد از جایش تکان نخورد او پیش خود فکر کرد : وقتش رسیده که این پیرزن از دنیا برود پس چرا من خودم را به خطر بیندازم ؟! همین طور ایستاد تا مادزنش در آب غرق شد و مرد .

فردای آن روز یک ماشین بی ام و جلوی پارکینگ خانه داماد سوم بود که روی شیشه اش نوشته بود " متشکرم ،
از طرف پدر زنت "

donya
donya 👩‍👧‍👦
پنجشنبه هفته پیش عروسی دعوت بودم مادر داماد و یکی از خاله های داماد با بقیه خواهربرادراشون قهر بودن سر ارث و میراث واینجور چیزا یکی از برادراشون چندروز مونده به عروسی میره پیششون ومیگه که اگه فکر میکنید به من بیشتر ارث رسیده بیاید بدمش به شما ولی آشتی کنیم این دوتا خواهر قبول نمیکنن و عروسی بدون یه خاله و سه تا دایی برگزار میشه دیروز تشییع جنازه همون برادره بود که رفته بود پیش خواهراش برا آشتی کردن همون دوتا خواهر که قبول نکرده بودن آشتی کنن نشسته بودن تو مجلس ختمش ضجه میزدن و من چقدر ازشون بدم اومد حتما باید این بنده خدا میمرد تا اینا بیان و آشتی کنن

شامی
شامی
آنقدر کلافه‌ام...
که ساکت ماندم
چون آب، درون برکه راکد ماندم
بی‌حوصله‌تر ز برگ پاییز شدم
در اوج جوانی‌ام، غم‌انگیز شدم...
پاییز! مرا چه خوب می‌فهمی تو!
ما را چو دمِ غروب می‌فهمی تو...
حاشا که جهان، چه حزن‌انگیز شده
انگار... تمام شهر، پاییز شده...
بی‌حوصله‌ام، کلافه‌ام، غمگینم
برگم، که به شاخه‌ی جهان، سنگینم ...


حضرت@دوست
حضرت@دوست
ار نی حکایتی که میان من است و یار
شب تا به روز بوس و کنار است والسلام


حضرت@دوست
حضرت@دوست
مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم

حدیث روضه نگویم گل بهشت نبویم
جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم

شامی
شامی
الان این محیط و این شرایط فقط این آهنگ و میطلبه:x{-57-}


donya
donya 👩‍👧‍👦
عاغاااااا من فردا عروسی دعوتم این جوش مجلسی چیه آخه:گاز:گگگ

شامی
شامی
همیشه که نباید دنبال آدم خوبه گشت .
یه موقع هایی بیاین آدم خوبه ی قصه یکی دیگه باشین که میاد و پیداتون میکنه.


شامی
شامی
:Dبعد یه سال و اندی بالاخره منم میخوام برم عروسییییی{-140-} هرچند دیشب یه جشن کوچولو دعوت بودیم از اول تااخرشم وسط میدون و خوش گذشت ولی خب عروسی یه چیزه دیگست{-130-} (فقط بدیش اینه که عروس و دوماد هیچ کدومشون اشنا نیستن و باید بیننده باشیم:گگگ)
مهم نیت{-54-}

ܝܿܝܸܩܙ
ܝܿܝܸܩܙ
میخوام کسری رو دعوت کنم خونمون.😂😭

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)

خواهرزاده ام من را کشیده :قهقهه


(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
دعوتنامه مجازی عروسی

[لینک]

حضرت@دوست
حضرت@دوست
بخشی از روانشناسی عشق

حال..
زنان و مردانی که در شهرهای بزرگ برای ادامه کارو یا ادامه تحصیل آمده اند هنگامیکه متوجه می گردند چقدر تنها هستند و اغلب در پارک ها قدم می زنند و به زوجهای دیگر خیره می گردند بدنبال موقعیت های مشابه ای هستند تا نیاز خود را برطرف کنند. اما چون درآمد بالایی ندارند تا دیگران را به بیرون دعوت کنند یا تصور می کنند زشت و بد قیافه هستند خود را در اختیار روسپی ها (خود فروشان جنسی) فرار می دهند تا بدین صورت آن جانشین عشق گردد. هر چند که در انتها درمی یابند که این موضوع فریبی بیش نبوده و نمی تواند نیاز ایشان را برطرف کند اما بخاطر ناچاری بارها و بارها به آن افدام می ورزند

صفحات: 13 14 15 16 17

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو