یافتن پست: #داور

fatme
fatme
هرگز نه از دزدان بترسیم، نه از آدمکشان. این‌ها خطرات بیرونی‌اند، خطرات کوچکند. از خودمان بترسیم. دزدان واقعی، پیش‌داوری‌های ما هستند؛ آدم‌کشان واقعی نادرستی‌های ما هستند. مهالک بزرگ در درون مایند. چه اهمیت دارد آنچه سرهای ما را، یا کیسه پولمان را تهدید می‌کند! نیندیشیم جز در آنچه که روحمان را تهدید می‌کند.

+ویکتور هوگو
+بینوایان!

حضرت@دوست
حضرت@دوست
آه چه دیوانه شدم یاورم
عاشقِ میخانه شدم یاورم

شب به سحر ساقیِ مستانه ها
ساغر و بی خانه شدم یاورم

خفته به عشقِ قصر و کویت کنون
یک دل و بیگانه شدم یاورم

مشعلِ مهرت به دل آویزه شد
سر درِ ایوانه شدم یاورم

اسب سوارِ شبِ میدانِ عشق
داور دردانه شدم یاورم


Zahra
Zahra
بپرهیزیم از اینکه،
درباره ی مردم
تنها بر مبنای لحظه ای
از زندگی شان
داوری کنیم...

یاس
یاس
هرگز از حرفهايي كه مردم درباره تو مي گويند نگران نشو.
هيچگاه كوچكترين توجهي به آن نشان نده.
هميشه فقط به يك چيز فكر كن:
« داور خداست. آيا من در برابر او روسفيدم؟ »
بگذار اين معيار قضاوت زندگي تو باشد
تا بي راهه نروي ...
تو بايد روي پاي خودت بايستي و تنها ملاحظه ات اين باشد كه :‌
«‌هر كاري انجام مي دهم بايد مطابق شعور خودم باشد. تصميم گيرنده بايد آگاهي و شعور خودم باشد. » ‌
آنگاه خدا داور تو خواهد بود.

♥️

حسن  مصطفایی دهنوی
حسن مصطفایی دهنوی
« رونق دين »
ای که چراغ تو ، زِ دین روشن است
روشنی دین تو ، دست من است
روشنی و رونق دین، از من است
از تو همان رسم عمل کردن است
کار تو هم رونق آن از من است
دین تو تنها نه به دست من است
ای بشـر خیـره سـرِ کینه جو
کینه ی تو باعث قهر من است
کار بشرها همه دست من است
هر بشری رابطه اش با من است
یاوری ام ، بر همه کس روشن است
آنکه فرومانده به قهر من است
داوری ام ، بر همه کس داور است
داورس آنکس که به فکر من است
صد عجب از غفلت مخلوق من
ریشه ی عمرش همه دست من است
یک بشری هست که پیغمبر است
یک نفر دیگرم اهریمن است
ای حسن ، این هر دو رَهس پیش تو
در نظرت این دو کدام روشن است
٭٭٭
دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی

حسن  مصطفایی دهنوی
حسن مصطفایی دهنوی
هر كس بكنـد طاعت از آن امر الـهي
رزقـش به يقين مي رود آن رو به فزونـي
در طاعت احكام الـهي به جز اين نيست
ما تـجربه كرديـم در اين راه گـواهي
٭٭٭
هـر كس نكند طاعـت فرمان الـهي
عمرش به هـدر مي رود و رو به سياهي
راهـي كه خداونـد جهان كـرده معيّن
صد راه ديگـر هست ، ولـي راه تباهي
٭٭٭
رزقـي كه حسن داشت زِ تقدير الـهي
آمد بـر دستـش و بـشد بـذر گيـاهي
قانع بـشد از هر چه خداونـد بر آن داد
گر بيش به من داد و كـم گاه به گـاهي
٭٭٭
پند حكيم ، خيـر و ثواب است بشنويـد
بر غيـر حكمت است ، ره درد نگرويـد
حكمت به جوّ تـجمّل دنيا صواب نيست
سرهـا به رأي حكمـت داور بياوريـد
٭٭٭
هـوش دار كه در سفـره نان پا نگذاري
اين سفـره نعمـت به مقـدم بشمـاري
نان را به ملايـم و به آداب و رسـومش
هرگه بـخوري شكر خـدا را بـگزاري
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی

حسن  مصطفایی دهنوی
حسن مصطفایی دهنوی
دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی صفحه 32
« چراغ روشني »
يك نكته روشن است،به چشمم برابر است
كآن نكته روشن است، زِ خلاق داور است
ديدم چراغ روشني ، اي ياوران به روز
كآن چلچراغ روز ،چو خورشيد ظاهر است
اين صحبتـي كه من بـنمودم بُوَد عجيب
هر كس به فكر اين نـبود ، دير باور است
يارب تو شاهدي كه من اين نكته ديده ام
گويم چراغ عقلـس، بر من كه باور است
عقل سليم اين بشـرس ، روشنـس به روز
در روز و شب چراغس و روشن مظاهر است
عقلـس در اين سرم كه مرا رهبري كند
در روز و شب به من ، زِ خدايم پيمبر است
پيغمبـران دوره ي بگذشتـه گفته انـد
عقل سليم اين بشرس ، چون پيمبر است
پيغمبـر بـرون سـرم بود و گفت و رفت
پيغمبر درون من امـروز در سـر است
فرياد از اين بشـر ، اگر از عقل دور شد
در راه دين و مذهب حقس، كه بهتر است
تاريخ دوره هاي قديمـي كه خوان

fatme
fatme
خر ما از کرگی دم نداشت
مگه نه!؟
@hadi

حسن  مصطفایی دهنوی
حسن مصطفایی دهنوی
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی دوبیتی 11
اينكـه خـدا مي بُـوَد آمرزگـار
واضـح و روشـن بُـوَد و آشكـار
بنده كه بـي فهم است و بـي درك و فكر
زين سـبب اسـت ، مـجرم پروردگـار
٭٭٭
قـادر سـبحانـي و پـروردگـار
بـنده خـود را بدهـد اين قـرار
تا كـه قـرارش نبـود خود سري
راه ديگـر پويـد و طـرز مـدار
٭٭٭
رهبـر توحيـد پـي كردگـار
رخ بـنمايـد بـر پـروردگـار
كار بشـر دسـت خـود بنـده نيست
دسـت خـداي است ، هـمه رأس كـار
٭٭٭
باغـبان ، باغ گـل از خزان به ياد آور
نوبـهار گل باشـد از حفاظـت داور
نوبـهار عمر ما بر هـمين مَثَل باشـد
يك نظر مسلّم كن گـر نباشـدت باور
٭٭٭
الا اي مـحبـان با عقـل و هوش
بـه پنـد نكويـان بـداريـد گـوش
ببين

fatme
fatme
یارو ميره استاديوم هی به بغل دستيش میزنه و ميگه عجيبه
ميگه چی عجيبه

ميگه ١٠٠٠٠٠ تا تماشاگر، ٢٢ تا بازيكن ، ١٠٠ تا انتظامات ، ١٥ تا نظافتچي ، ٣ تا داور ، ٣ تا دكتر ، ٤ تا برانكاردچي ، ٣٨ تا رو نيمكت ، ١٦ تا خبرنگار ، ٣٢ تا عكاس و
ميگه اين كجاش عجيبه



ميگه گنجشكه........ رو سر من!😂😂😂😂

fatme
fatme
هعی لعنت به سوتیای پشت سر هم من{-181-}{-152-}

fatme
fatme
حاظرم از تنهایی بمیرم
ولی خودمو به اونی ک فراموشم میکنه
یاداوری نکنم:تری

صفحات: 5 6 7 8 9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو