maryam
نفرینت نمیکنم
فقط امیدوارم
یکی درست مثل خودت
با همون گفتار و اعمالی که با من داشتی....
نصیبت بشه
و همینطور که مسبب شکستن قلبم شدی
قلبتو بشکنه ....
تا به معنای واقعی حرفهامو حس و درک کنی
و بعد از غمو مشکلاتت نگی
چون مسبب تمام حال بدت خودتی و متاسفانه بی خبری...
مطمئن باش اینبار چنان فراموشت میکنم
انگار هیچوقت وجود نداشتی
طبق خواسته ات
و این اطمینانو هم بهت میدم
که دیگه هیچ فرصتی نخواهی داشت
چون با اثبات کامل خودت
فهمیدم بیهوده هست به کسی مثل تو فرصت دادن ...
فقط یادت بمونه
تا زمانی که همینطور ذات بدی داشته باشی و قلبی را بشکنی
بخصوص قلب کسیو که دوستت داشت
نه در زندگیت شادی خواهد بود
و
نه آرامش
حال تو بمان و اونهایی که بهم ترجیح دادی
تا دست روزگار همینطور که قلبمو شکستی قلبتو بشکنه.....
بازم میگم
این نفرین نیست
بلکه قانون جهان آفرینشه
بنابراین دیگه از غمو مشکلاتت ناله نکن....
چون مسببش تنها قلب سیاه خودت هستو بس.
maryam
روزی دلتنگم خواهی شد
روزی بودنم را میخواهی....
ولی اون روز خیلی دیره...
چون زمانی که باید میبودی
در پی شادیو محبت با دیگران بودیو
منو در تنهاییم رها کردی !!!!!
قلبم
احساسم
تمام فکرمو....
ازت میگیرم
و چنان میرمو
فراموشت میکنم
که انگار هیچوقت وجود نداشتی
همونطور که میخواستی .
کلی تلاش کردمو
در انتظارت بودم ......
شاید الآنم حرفم برایت خنده دار
یا بی معنا باشد
ولی وقتی قلبتو مثل قلبم شکستند و رهات کردند
به یادم می افتی
که متاسفانه خیلی دیره......
مطمئن باش
هر چند دلم نمیخواد این اتفاق برات بیفته
ولی هر چه با من کردیو توسط دیگری و صددرصد تجربه خواهی کرد
چون دنیا بی حسابو کتاب نیست
که قلبی که دوستت داشتو بشکنی و رها کنی بخاطر دیگری چون در خیلی مسائل راحتتر باهات پیش میرن.....
تا امروز دوستت داشتمو منتظر محبتت بودم ....
ولی از الان به بعد فراموشت میکنم
طبق خواسته ات
فقط امیدوارم روزی که نفر بعدی همینطور که قلبمو شکستی قلبتو شکست
منو به یادت بیاری
تا بفهمی چه دردی کشیدم.....
√ محسن قـوامــی
-من میترسم از اینکه خوشحال باشم.
+چرا؟
-چون هردفه خیلی خوشحال میشم یه اتفاق بد میوفته
❤
تو نوشته بودی غیر از من دوستی نداری که با او مکاتبه کنی و درد دلت را پیش او بگویی.
عیب ندارد غصه اش را نخور.
آدم بعضی وقت ها حس می کند که احتیاج به همدردی دارد و اگر نتواند عقده ی دلش را باز کند کارش سخت خواهد بود.
من هم اوقاتی برایم پیش می آید که حرف ها از دهنم بیرون می ریزد؛
اما کسی را نمی یابم که آن ها را به او بگویم..
_ تبریز ۱۳۴٠/۹/۱۱
نامه از صمد بهرنگی به یوسف
g.h.o.l.a.m.a.l.i
واقعا آدم ی چیزهای می فهمه بعدش اصلا مثل قبل نمی تونی باشی با اون طرف می بینی چقدر بازیگر خوبی هس ....
Saleh
رفیق
توان آسیب زدن بهشون و داشتم!
برعکس اونا که پشت دروغ آتیش بازی میکردن
من حقیقت اونا رو می دونستم...
اما صبر کردم، به حرمت بچه، خانواده، ناموس.
اینو بدونن که من هرچه صبورتر و بخشنده تر باشم هزاران برابرش درنده تر و بی رحم ترم...
اگه منو به حال خودم نزارن و مجبور بشم برم سراغشون؛
تا قبل از اینکه آسیب جدی و جبران ناپذیری بهشون نرسوندم بی خیال نخواهم شد.
برعکس همیشه که میگم دوبار بخونش،
اینبار ازش اسکرین بگیر و بزار پس زمینه گوشیت...