یافتن پست: #حب

یاس
یاس
دلم میخواد جیغ بزنم
داد بزنم
به زمین و زمان فحش بدم
اما





فقط مات مبهوت و گیج
واموندم
خدایا صاحب این دل تویی
پس قطعا میتونی آرومش کنی
نوری برسون
امیدی
نمی دونم چی
فقط خودت یه کاری بکن تا مغزم نترکیده{-149-}

مهاجر
مهاجر
من‌دیگه شارژ اجتماعی بودنم‌تموم شد
دیگه حوصله ندارم :هعی

خانوم اِچ
خانوم اِچ
من ازوناییم که اگ باهام دوست باشید میگی اههه بابا اینم ک همش بد بیاری میاره😐
خواستم برم چادر بخرم مامان چادریه فوت کرد
خواستم برم مهمونی دندونم باد کرد
و...

فاطمه
فاطمه
هم خوابم نمیاد.
هم سرفه دارم و اینا
هم بایکیت و آبجوش میخوام بخورم ، برا حالم بده. اما نمیتونم بگم نه بهش. {-118-}
هم ناراحتم چرا خوابم نمیاد. 🙂☹️

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

آنتونی برجس ۴۰ ساله بود که دکترها به وی گفتند یک سال دیگر بیشتر زنده نیست، زیرا توموری در مغز خود دارد.
وی بیشتر از خود نگران همسرش بود، که پس از وی چیزی برایش باقی نمی‌گذاشت.
آنتونی قبل از آن هرگز نویسنده‌ی حرفه‌ای نبود، اما در درون خود میل و کششی به داستان‌نویسی حس می‌کرد و می‌دانست که استعداد بالقوه‌ای در وی وجود دارد.
بنابراین تنها برای باقی گذاشتن حق‌الامتیاز نشر برای همسرش پشت میز تحریر نشست و شروع به تایپ کرد.
او حتی مطمئن نبود که آیا ناشری حاضر می‌شود داستان وی را چاپ کند یا نه؛ ولی می‌دانست که باید کاری انجام دهد.
در ژانویه ١٩٦۰ وی گفت: من فقط یک زمستان، بهار و تابستان دیگر را پشت سر خواهم گذاشت، و پاییز آینده همراه با برگ‌ریزان خواهم مرد.
در این یک سال، وی پنج داستان را به انتها رساند و یکی دیگر را تا نیمه نوشت.
بهره‌وری او در این یک سال برابر با بهره‌وری نصف عمر فورستر(رمان‌نویس معروف انگلیسی) و دوبرابر سلینجر(نویسنده‌ی معاصر آمریکایی) بود.
اما آنتونی برجس نمرد! وى ۷۶ سال عمر کرد و طی این سال‌ها ۷۰ کتاب نوشت!
مشهورترین کتاب وی پرتقال‌کوکی است.

یاس
یاس
دعام کنید
لطفا
یا علی :هعی

هادی
هادی
@Ali_s مشکی چرا؟

هادی
هادی
اینو یکی برام فرستاده میگه از عطار هست ولی من حس میکنم نیست کارشناسان محترم نظر خود را سریع بهم بدن

«بیزارم از آن خدای که به طاعت من
از من خشنود شود و به معصیت من، از من خشم گیرد.
پس او خود در بند من است
تا من چه کنم!...»

حسام
حسام
با دو حرکت ما را در ساینا دنبال کنید...ابتدا روی پروفایل کلید کنید سپس علامت به علاوه بالا سمت راست را فشار دهید..به همین راحتی محبوب ما شوید.{-23-}


aliaga
aliaga
آغاااااااا جان عمتون پروفاتونو از خصوصی درآرید


لنت بت هادی با این آپشنای مزخرفط

حسام
حسام
یه جلسه سنگین کاری که هر کدمون یه چرتی گفتیم و هیچ کدوم هم نفهمیدیم کی چی گفت داشتیم ...مفید و تاثیر گذار با انبوهی از سر درد. {-204-}

خانوم اِچ
خانوم اِچ
وای ترو خدا یه راه حل سریع برا خوابیدن باد دندون بگید 🥺😭😭😭 پنج شنبه مهمون دارییمممم

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
-خوشمزس-

هادی
هادی
کی تازگیا پاسپورت گرفته؟ چجوریاس؟ پارسال من هرچی زور زدم پاسپورت زیارتی هم نتونستم بگیرم!

rahim
rahim
گویند روزی دزدی در راهی بسته ای یافت که در آن چیز گرانبهایی بود و دعایی نیز پیوست آن بود. آن شخص بسته را به صاحبش بازگرداند.

او را گفتند : چرا این همه مال را از دست دادی؟

گفت: صاحب مال عقیده داشت که این دعا، مال او را حفظ می کند و من دزد مال او هستم، نه دزد دین! اگر آن را پس نمی دادم و عقیده صاحب آن مال خللی می یافت، آن وقت من، دزد باورهای او نیز بودم و این کار دور از انصاف است.
همچین دزدی هم مگه هست:خخخ

صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو