یاس
"الثِّقَةُ بِاللهِ ثَمَنٌ لِکٌلِّ غالٍ و سُلَّمٌ اِلى کُلِّ عالٍ؛
اعتماد به خدا بهاى هر چیز گرانبها است و نردبانى به سوى هر بلندای"
شهادت امام جوان بر شما جوانان سایت تسلیت
در ميان حجره يا رب کيست غوغا ميکند
شکوه زير لب ز بي رحمي دنيا ميکند
همسرش از فرط شادي و شعف کف ميزند
زين عمل خود را به عالم خوار و رسوا ميکند
محمدحسن اسايش
سلام نواهای زیر که توسط زنان روستای کوچ در مجالس عزا ی زنانه خوانده می شود و تعدادی از این نواها گاهی در پشت کار قالیبافی ویا در هنگام دروی گندم ویا در شبهای زمستان در مراسم آتشانی به عنوان فراقی در دوری از مسافر به غربت رفته ویا سربازی که درشهری دور سربازاست ئغریب است و یا در دوری از یار ئدوست وخواهر وبرادر و-که از هم جدا شده اند- به عنوان فراق خوانده می شود وبیانگر درد وفراق وجدایی است واما برگردیم به مجلس نواخوانی زنانه :
بصد خواری بزرگ کردم درختی که درسایه ش نشینم گاه ووقتی سمال آمد درخت ازریشه برکند بسوزد این چنین طالع و بدختی.
2-ای چرخ فلک چرا چنینم کردی ؟ برسنگ زدی ونگین نگینم کردی
دراول عمر خود ندیدم خوبی در آخر عمر گوشه نشینم کردی.
3-غربت خراب ومو خراب غربت مو(من) گوشه نشین آفتاب غربت
شاالله که نیایه آب از غربت تا مو نکشم جور وجفا ازغربت .
4- در غریبی ناله کردم ، هیچ کس یادم نکرد در قفس جان دادم وصیاد ، آزادم نکرد
همتی می خواستم ازگردش چرخ فلک چرخ بی همت خرابم کرد وآزادم نکرد.
5-آنجا که غریب ناله ی زار کند
ali
از شهيدبابايى پرسيدند: عباس جـان چه خبر؟ چه كار ميکنى؟ گفت: به نگهبانى دل مشغوليم که غيرازخدا كسی وارد نشود. نگهبان دلت باش
ali
زنی شوهرش فُوت کرد و بیوه شد. او دختری زیبا داشت که در سن ازدواج بود.
بسیاری از جوانان راغب به ازدواج با این دختر زیبا بودند، ولی مادر، شیر بهایی هنگفت به مبلغ ۱۵۰ میلیون تومان شرط کرده بود و بر شرطش اصرار داشت.
جوانی خوش هیکل نیز عاشق دختر شده بود ولی ۲۰ میلیون بیشتر نداشت، پدرش را مطلّع نمود.
پدر گفت پولی را که داری بیاور تا برویم خواستگاری.
جوان گفت:
پدرم ، مادرِ دختر ۱۵۰ میلیون شرط کرده!!!
پدرگفت:
می رویم و می بینی چگونه می شود.
پدر و پسر برای خواستگاری نزد مادرِ دختر رفتند.
پدرِ پسر به مادرِ دختر گفت: پسرم عاشق دختر شماست و این ۱۰ میلیون هم برای شیربها.
مادر گفت: ولی من ۱۵۰ میلیون شرط گذاشتم !!!
پدر گفت: صحبتم را قطع نکن و این هم ۱۰ میلیون دیگر تقدیم به تو جهت ازدواج با من.
مادر دختر لبخندی زد و گفت : *علّی برکت الله*
جوانان شهر اعتراض کردند و گفتند: شرط اینگونه نبود؟
مادر عروس گفت:
*قیمت تَکّی با عُمده فرق می کنه.*
wolf
قبر ها پر است
از جوانانی که می خواستند
در پیری توبه کنند