یافتن پست: #جانان

حضرت@دوست
حضرت@دوست
و اما بعد ....................................

چنین گفت حافظ لسان الغیب در جواب فال من

دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت



خرم آنروز کزین منزل ویران بروم ... راحت جان طلبم و زپی جانان بروم

حضرت@دوست
حضرت@دوست
مخاطبم تو باش ای=❤️

غم هجران يار
خون دل ناخورده بر جانان رسيدن مشکل است
داغ غم ناديده از وصلت شنيدن مشکل است

عشق اگر در دامن پاک دلي جا خوش کند
ملک هستي در قبال دل خريدن مشکل است

گفته بودم ما به دام عشق تو افتاده ايم
بازگويم از خم زلفت رهيدن مشکل است

انتظارت مي کشم با چشم خونين و ترم
عاشق جان باز را بي درد ديدن مشکل است

در از ل بر ما نوشتند اين غم هجران يار
سهم خود از قسمت دنيا نچيدن مشکل است


حضرت@دوست
حضرت@دوست
گر ز دست زلف مشکینت خطایی رفت رفت
ور ز هندوی شما بر ما جفایی رفت رفت

برق عشق ار خرمن پشمینه پوشی سوخت سوخت
جور شاه کامران گر بر گدایی رفت رفت

در طریقت رنجش خاطر نباشد می بیار
هر کدورت را که بینی چون صفایی رفت رفت

عشقبازی را تحمل باید ای دل پای دار
گر ملالی بود بود و گر خطایی رفت رفت

گر دلی از غمزه دلدار باری برد برد
ور میان جان و جانان ماجرایی رفت رفت

از سخن چینان ملالت‌ها پدید آمد ولی
گر میان همنشینان ناسزایی رفت رفت


حضرت@دوست
حضرت@دوست
سخت جانی بر نمی‌دارد سر کوی وفا
تا سپردم جان به جانان سختی آسان شد مرا

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
دلم برایِ خنده هایِ بی ریایم ...
برایِ دلخوشیِ ساده ی آن روزهایم تنگ شده ...
پدربزرگم رفت ... مادربزرگم رفت ...
و آن دورهمی هایِ جانانه ؛
به خاطرات پیوست ...
روزهایِ خوب بر نمی گردند ،
افسوس ...
ما برایِ بزرگ شدنمان ؛
بهایِ سنگینی پرداختیم ... : (



حضرت@دوست
حضرت@دوست
یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست

wolf
wolf
ما گدای در جانان نه برای نانیم

دل بدادیم و بجان در طلب جانانیم



حضرت@دوست
حضرت@دوست
در دل عاشق اگر قدر بود جانانرا
نظر آنست که در چشم نیارد جانرا

حضرت@دوست
حضرت@دوست
تو اگر عاشقی ای دل نظر از جان برگیر
خود بجان تو نباشد طمعی جانانرا

حضرت@دوست
حضرت@دوست
دلم در آرزوی عشق روی جانانست
بعشق می نرسم این همه بلا زانست

حضرت@دوست
حضرت@دوست
تو اگر عاشقی ای دل نظر از جان برگیر
خود بجان تو نباشد طمعی جانانرا

حضرت@دوست
حضرت@دوست
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت

Sara
Sara
جانان نظری کو ز وفا داشت ندارد.
لطفی که از این پیش به ما داشت ندارد
رحمی که به این غمزده‌اش بود نماندست.
لطفی که به این بی سرو پا داشت ندارد
آن پادشه حسن ندانم چه خطا دید
کان لطف که نسبت به گدا داشت ندارد
گر یار خبردار شود از غم عاشق
جوری که به این قوم روا داشت ندارد
وحشی اگر از دیده رود خون عجبی نیست
کان گوشهٔ چشمی که به ما داشت ندارد

حضرت@دوست
حضرت@دوست
مرا آن زمان باشد که تو من باشي.


دانلود موزیک



سکوت شب
سکوت شب
ناگهان دلت می گیرد...
حرف منت نیست اما صد برابر پس گرفت گردش دنیا
خوشا جانی! که جانانش تو باشی
تو تنها دعای قشنگ منی
دلم برایت تنگ شده...
نیم عمرت در پریشانی رود نیم دیگر در پشیمانی رود
خواستم بعد تو برگردم به خودم , خودم نبودم...
پدرم همه ی وجودمه...
از نگاهت میشه فهمید تو به من علاقه داری
خدایا کمی آرامش...

صفحات: 12 13 14 15 16

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو