❤
ابرها به آسمان تکیه میکنند
درختها به زمین
و انسانها به مهربانی یکدیگر...
❤
تو زیبایی
مثلِ بارونِ نم نم و صدای مرغای دریایی
تو اِسکله ی انزلی.
❤
تو قشنگی مثل اولین بار که بعد بیست و اندی سال دریا رو دیدم؛
قشنگی مثلِ بوی شامپوی لوندر میونِ موهای نمدار، اتفاقا توی عصر بهار.
مثلِ دیدنِ مامان، توی چادر نماز وقت سحر.
مثلِ زمزمه ی آهنگِ جادوی سرنوشت توی باد، که آروم آروم یکی پیدا میشه و هم صدا میشه باهات.
قشنگی مثلِ دیدن هزارباره ی فیلم میم مثل مادر، با شکوه و گریه دار.
تو قشنگی، مثلِ بوسیدنِ پیشونی، توی خواب.
❤
اولین بار که دیدمش
از نگاهش نور چکه می کرد
و ماه توی قهوه ی چشم هایش شناور بود.
و من یقین یافتم که «او» گونه ی انسانیِ ماه است.
هادی
میخوام یه دامنه بخرم
پیشنهاد هاتونو بگین
مثلا bahar
Tasnim
رفتیم مغازه و دور از چشم من کلی وسایل برداشتن
باباشون گفت ولش بذار برداارن
بعد که آقاهه داشت تو مشما میذاشت خریدها رو ، فسقل کوچکتر: مامانی میشه اینا رو تو برام بیاری؟
من: اینا چیه برداشتی بده ببینم
فسقل: این شمع برای تولدمه، اصن نمیخوام تو برداریش، میزنی میشکنیش
محمّد
یه سریال خیلی خوب معرفی کنید