از جنگ جمل که به کوفه برگشت.
اشراف و مردم به استقبالش رفتند.
نماز خواند و به منبر رفت.
فرمود:
خبر دارم که عدهای از کوفیان
در این جنگ مرا یاری نکردند،
از آنها گله مندم و ناراحتم.
از آنها دوری کنید
و به آنها اعتراض کنید
که بفهمند حزب خدا کدام طرف اند،
و اهل تفرقه چه کسانی اند.
"مالکبنحبیب"
رئیس شرطیان کوفه بود.
برخاست و گفت: یاامیرالمومنین
دوری و اعتراض
برای اینها کم است
همهی آنها را باید کُشت!
حضرت سخنش را قطع کرد و فرمود:
سبحان الله؛ مالک!
تند رفتی و از حد تجاوز کردی
و در آتش خشم غرق شدی.
مالک توجیه کرد که: یا علی
گاهی خشم لازم است
تا بر دشمن ظفر یابیم.
فرمود: اینطور هم نیست،
ای مرد به ستوه آمده؛
فرمان خدا این است که کشتن
فقط برای کشتن باشد و بس؛
نه نافرمانی.
حتی خشم هم
در چنین جایی لازم نیست...
#امیرمسلمینعلیعلیهالسلام
| وقعهصفین،ج۱،ص۱
اونها تو همین دنیا جواب میدن،
تکلیف اونکه ضد مملکته و تشنه به خون این مملکت که معلومه اسمش دشمنه
منتهی یه عده ابله و کثیف هستن نون نظام و میخورن و همیاری میکنن. فک میکنن اسرائیل یا... تخم دو زرده میزاره براشون