یافتن پست: #تير

حضرت@دوست
حضرت@دوست
دست بردم كه كشم تيــر غمش را از دل

تير ديگر زد و بر دوخت دل و دست به هم

شاهین
شاهین
امیرالمومنین :

أَلَا وَ إِنَّ بَلِيَّتَکمْ قَدْ عَادَتْ کهَيْئَتِهَا يَوْمَ بَعَثَ اللَّهُ نَبِيَّهُ (صلى الله عليه وآله) وَ الَّذِي بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً وَ لَتُسَاطُنَّ سَوْطَ الْقِدْرِ حَتَّى يَعُودَ أَسْفَلُکمْ أَعْلَاکمْ وَ أَعْلَاکمْ أَسْفَلَکمْ وَ لَيَسْبِقَنَّ سَابِقُونَ کانُوا قَصَّرُوا وَ لَيُقَصِّرَنَّ سَبَّاقُونَ کانُوا سَبَقُوا .

آگاه باشيد، تيره روزى ها و ها، همانند زمان بعثت (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) بار ديگر به شما روى آورد. سوگند به خدايى كه پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) را به حق مبعوث كرد، سخت آزمايش مى شويد، چون دانه اى كه در غربال ريزند، يا غذايى كه در ديگ گذارند به هم خواهيد ريخت، زير و رو خواهيد شد، تا پايين نشينانتان صعود به بالا نمايند و بالانشينانتان به پستي ها سقوط کنند. و آنان كه واپس مانده اند، پيش برانند، و آنان كه پيش افتاده اند واپس مانند.

خطبه16

حضرت@دوست
حضرت@دوست
عشق در خلوت حسن انجمن راز خود است
جيب دارد سر پروانه بزانوي چراغ

سير هستي چقدر برق ندامت دارد
شعله در رنگ عرق ميچکد از روي چراغ

طبع روشن زغبار دو جهان آزاد است
تيرگي رخت تکلف نبرد سوي چراغ

غافل از مرگ بافسون امل نتوان زيست
شانه دارد نفس صبح بگيسوي چراغ

رنگ پروانه اين بزم ندارد (بيدل)
تا بکي نکهت گل واکشي از بوي چراغ


سکوت شب
سکوت شب
روابط ماه ها در عاشقي: ��
کدوم ماه هستي......؟؟؟
������������ ____________________ ������������
♡فروردين♡:تو رابطش زود ميبخشه و مهربونه,داشتنش يعني ارامش ������������ ____________________ ������������
☆ارديبهشت☆:زياد عاشق ميشه ولي تو رابطه واسه عشقش چيزي از محبت کم نميذاره. ������������ ____________________ ������������
♡خرداد♡:تک پره و حسااااس دلشو نشکن,داشتنش يعني دنيا ������������ ____________________ ������������
☆تير☆: سخت گيره ولي عاشق بشه زندگيشم ميده. ������������ ____________________ ������������
♡مرداد♡:جونشم واسه عشقش ميده اما تو رابطه حسوده و عشقشو فقط براي خودش ميخواد ??���������� ____________________ ������������
☆شهريور☆: دير عاشق ميشه,ولي اگرم بشه يه دنيا حريفش نيست
������������ ____________________ ������������
♡مهر♡: زندگيشو پاي عشقش ميذاره,صادق ترينه و زود رنج داشتنش يعني خوشبختي ������������ ____________________ ������������
☆آبان☆:دل پاک و وفاداره
������������ ____________________ ������������
♡آذر♡:واسه عشقش ميميره و صبوره ������������ ____________________ ������

wolf
wolf
اگر عاشقِ کسي ديگر شوم،

ديگر همانند گذشته دلتنگ‌ات نمي‌شوم !

حتي ديگر گاه به گاه گريه هم نمي‌کنم ،

در تمام جملاتي که نام تو در آنها جاري‌ست ،

چشمانم پُر نمي‌شود

تقويم روزهايِ نيامدنت را هم دور انداخته‌ام .

کمي خسته‌ام، کمي شکسته

کمي هم نبودنت، مَرا تيره کرده است .

اينکه چطور دوباره خوب خواهم شد را هنوز ياد نگرفته‌ام ،

و اگر كسي حالم را بپرسد، تنها مي‌گويم خوبم !

اما مضطربم

فراموش کردن تو عليرغم اينکه ميليون‌ها بار به حافظه‌ام سَر مي‌زنم

و نمي‌توانم چهره‌ات را به خاطر بياورم، من را مي‌ترساند !

ديگر آمدنت را انتظار نمي‌کشم

حتي ديگر از خواسته‌ام براي آمدنت گذشته‌ام ،

اينکه از حال و رُوزت باخبر باشم، ديگر برايم مهم نيست !

بعضي وقت‌ها به يادت مي‌افتم

با خود مي‌گويم: به من چه؟ درد من براي من کافي‌ست !

آيا به نبودنت عادت کرده‌ام ؟

از خيالِ بودنت گذشته‌ام ؟

مضطربم

اگر عاشق کسي ديگر شوم

باور کن آن روز، تا عمر دارم ،

تو را نخواهم بخشيد !



اُزدمير آصف

حضرت@دوست
حضرت@دوست
توبه‌ها بشکسته‌ام

بس که من دل را به دام عشق خوبان بسته‌ام
وز نشاط عشق خوبان توبه‌ها بشکسته‌ام

خسته او را که او از غمزه تير انداخته‌ست
من دل و جان را به تير غمزه‌ي او خسته‌ام

هر کجا شوريده‌اي را ديده‌ام چون خويشتن
دوستي را دامن اندر دامن او بسته‌ام

دوستانم بر سر کارند در بازار عشق
من چو معزولان چرا در گوشه‌اي بنشسته‌ام

چون به ظاهر بنگري در کار من گويي مگر
با سلامت هم نشينم وز ملامت رسته‌ام

اين سلامت را که من دارم ملامت در قفاست
تا نه پنداري که از دام ملامت جسته‌ام

تو بدان منگر که من عقد نشاط خويش را
از جفاي دوستان از ديدگان بگسسته‌ام

باش تا بر گردن ايام بندد بخت من

سکوت شب
سکوت شب
گاهي گمان نميکني ولي خوب ميشود
گاهي نميشود که نميشود که نميشود
گاهي بساط عيش خودش جور ميشود
گاهي دگر تهيه بدستور ميشود
گه جور ميشود خود آن بي مقدمه
گه با دو صد مقدمه ناجور ميشود
گاهي هزار دوره دعا بي اجابت است
گاهي نگفته قرعه به نام تو ميشود
گاهي گداي گدايي و بخت با تو يار نيست
گاهي تمام شهر گداي تو ميشود
گاهي براي خنده دلم تنگ ميشود
گاهي دلم تراشه اي از سنگ ميشود
گاهي تمام آبي اين آسمان ما
يکباره تيره گشته و بي رنگ ميشود
گاهي نفس به تيزي شمشير ميشود
از هرچه زندگيست دلت سير ميشود
گويي به خواب بود جواني مان گذشت
گاهي چه زود فرصتمان دير ميشود
کاري ندارم کجايي چه ميکني
بي عشق سر مکن که دلت پير ميشود

سکوت شب
سکوت شب
دروغ و خيانت رو هك كن

از انسانيت كپی بگير و سند تو آل كن

با صداقت و وفا و معرفت چت كن

از زيباترين خاطره زندگی وب بگير

تو پروفايل قلبت يه قلبه تير خورده بذار و بگو عاشق عشق هستيو عاشق عشق باشين

در مسنجر قلبت عشق رو اد كن

وبه احساسات زيبايي پي ام بده

غم رو ديلت كن

و واژه بدی رو رينيم كن

برای غرورت آف بزار و بگو بشينه آخه (دنيا دو روزه)

سیده شهید حجّاری
سیده شهید حجّاری
حاج اسماعیل دولابی(رحمه الله علیه)

گویند "حر بن يزيد رياحي" اولين کسي بود که آب را به روي امام بست و اولين کسي شد که خونش را براي او داد.

"عمر سعد" هم اولين کسي بود که به امام نامه نوشت و دعوتش کرد براي آنکه رهبرشان شود و اولين کسي شد که تير را به سمت او پرتاب کرد!
کي مي‌داند آخر کارش به کجا مي‌رسد؟
دنيا دار ابتلاست.

با هر امتحاني چهره‌اي از ما آشکار مي‌شود،چهره‌اي که گاهي خودمان را شگفت‌زده مي‌کند.
چطور مي‌شود در اين دنيا بر کسي خرده گرفت و خود را نديد؟

مي‌گويند خداوند داستان ابليس را تعريف کرد تا بداني که نمي‌شود به عبادتت، به تقربت، به جايگاهت اطمينان کني.

خدا هيچ تعهدي براي آنکه شما همان که هستيد بمانيد، نداده است.

شايد به همين دليل است که سفارش شده، وقتي حال خوبي داريد و مي‌خواهيد دعا کنيد، يادتان نرود "عافيت" و "عاقبت به خيري‌تان" را بطلبيید.

born78
born78
يك صفحه سفيد گذاشت جلوي دختر
چند دقيقه بعد صفحه سفيد كاغذ پراز علامت و حرف بود.چروك و خط خطي و كثيف.جاي پاك كردن ها و نوشتن هاي مكرر رويش ديده مي شد.
كاغذ را گرفت.
يك كاغذ سياه به او داد
استاد چادرش را سركرد و لبخند مليحي زد.
نگاه دختر به سياهي چادر خيره ماند.
حجاب واكسن مقابله با تير نگاه هاي آلوده است.... . آيا خود را واكسينه کرده ای؟

گل افشان گل محمدی
گل افشان گل محمدی
نقل اجابت

موضوع: انتظار" دوران غیبت"

وقتي ياس تنها شد

كسي به دنبال او نمي گشت

و او مي ديد، تغافل مركب سواران زمان را

و پيچش نيلوفرهاي نیاز، به دور تير برق مرداب را

بنفشه ها كمتر عهد مي بستندبا خدا

و قدرتمندان بيشتر پيمان مي شكستند

و شيطان همچنان فتنه مي كرد

اما آفتابگردان، رو به خورشيد خدا داشت

و از وجود خود بذر مي بخشيد

تا كبوتران، از بذر خورشيديش سير شوند

و لانه ها را از نو بسازند

تا غباراز زندگي رخت ببندد

و درخت محبت، باز هم جوانه زند

و خورشيد باز بدرخشد

و شهر را با زيبائي خوبيها آزيين ببندد

تا فرشتگان بر دستان پر اُميد

نقل اِجابت بريزند

و اُميد با شوق ريحانه بچيند



گل افشان گل محمدی

منتظر
منتظر
شوق پر کشیدن است در سرم قبول کن

دل شکسته ام اگر نمی پرم قبول کن

اینکه دور دور باشم از تو و نبینمت

جا نمی شود به حجم باورم قبول کن

گاه پر زدن در آسمان شعرهات را

از من - از منی که یک کبوترم قبول کن

در اطاق رازهای تو سرک نمی کشم

بیش از آنچه خواستی نمی پرم قبول کن

قدر یک قفس که خلوتت بهم نمی خورد

گاه نامه می برم - می آورم - قبول کن

پاکم آنقدر که آسمان صاف تيرماه

با تو چشم پاک يک خواهرم- قبول کن

هی نگو که عشقمان جداست شعرمان جداست

بی تو من نه عاشقم نه شاعرم قبول کن

maede maz
maede maz
شهید محمود رضا بیضایی
تاسوعاي سال ٩٢ بود، بچه هاي مقاومت، عمليات وسيعي تو منطقه زينبيه، اطراف منطقه حجيره كردند و تروريستها رو سه كيلومتري از اطراف حرم مطهر خانم زينب ( س )، دور كردن. صبح زود رفتيم اونجا و محمود رضا رو هم ديديم ، خيلي از عملياتي كه منجر به تامينِِ امنيت حرم خانوم شده بود، خوشحال بود.
پرچم سياهي تو دستش بود و مي گفت : خودم از بالای اون ساختمون پايينش اوردم . به اون ساختمون نگاه كردم ديدم پرچم سرخ يا ابالفضل رو جاش به اهتزاز در اورده ..
رسيديم خيابون جلوي حرم كه دو سال احدالناسي جرات رد شدن ازش رو نداشت و تك تيراندازها حسابش رو مي رسيدند و حالا با تلاش محمود رضا و دوستاش، امن شده بود.
رفتيم وسط خيابون، رو به حرم وايستاديم، ديدم محمود رضا داره اروم گريه مي كنه و سلام مي ده . السلام عليكي يا سيدنا زينب ....
محمود رضا ٢٩ دي ٩٢ در محور قاسميه در حومه دمشق، آسمانی شد.

صفحات: 1 2 3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو