aliaga
زبونم لال ....عزرائیل اومده جونتون رو بگیره
جون خودتونو بگیره یا عشقتونو؟؟؟
فقط خواهشا شعار ندینا
واقعیتو بگید
مآه
من از پیام های تبریک بابت مناسبتها نمی ترسم
من از پیام های تبریک نمایشی می ترسم ......
رها
تا مسواک میزنم، معده ی احمقم تازه میفهمه ک گشنه س :/
EDRIS
سکوتی که موقع بارش برف همه جا رو فرا میگیره...
♡✓
بابا بزرگم امشب یادش افتاد که باباش فوت کرده داره زار زار گریه میکنه حالا هر چی بهش میگیم خیلی وقت فوت شده قبول نمیکنه میگه برا من امروز خبر اوردن 🥺
24 - [بنی اسرائیل] گفتند: ای موسی! تا وقتی که آنها در آن [سرزمین] هستند ما هرگز پای در آن ننهیم، پس تو و پروردگارت بروید و بجنگید که ما همین جا نشستهایم
25 - [موسی] گفت: پروردگارا! من جز اختیار خود و برادر خویش را ندارم پس میان ما و این قوم نافرمان جدایی افکن
26 - [خدا] فرمود: این سرزمین [مقدس] تا چهل سال بر آنها ممنوع شد آنها در این بیابانها سرگردان خواهند ماند پس تو بر این قوم نافرمان اندوه مخور
27 - و داستان دو فرزند آدم را به حق [به عنوان یک واقعه] بر آنها بخوان، آنگاه که قربانی پیش بردند پس، از یکی پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد [قابیل] گفت: حتما تو را خواهم کشت [هابیل] گفت: خدا فقط از پرهیزکاران میپذیرد
28 - اگر تو برای کشتن من دست دراز کنی، من هرگز به قتل تو دست نمیگشایم، همانا من از پروردگار عالمیان میترسم
29 - من میخواهم تو بار گناه من و گناه خودت را بر دوشکشی تا از دوزخیان گردی، و سزای ستمکاران همین است
30 - پس نفس [سرکش او کمکم] وی را به قتل برادرش ترغیب کرد و او را کشت و از زیانکاران گردید
31 - سپس خداوند زاغی را برانگیخت که زمین را [به جستجو] میکاوید، تا به او نشان دهد که چگونه جسد برادرش را پنهان کند [قابیل] گفت: وای بر من! آیا عاجز بودم از این که مثل این زاغ باشم تا جسد برادرم را پنهان کنم!! آنگاه از پشیمانان گشت