یافتن پست: #بیم

aliaga
aliaga
هر پست عربی کمتر از ۶ سطر ۱۰ هزار تومن و بیشتر هم باشه هر سطر ۲ تومن اضافه میشه بهش:فکر

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i


یا طیر سنونو ای پرستو مهاجر
سلملی ع عیونو سلام منو به چشماش برسون
وقله انی بحبه بیتستان و بهش بگو دوستش دارم
وبعمری مابخونه وهیچ وقت بهش خیانت نمیکنم
قله وحیاه الله بهش بگو به خدا قسم که
عنه مابتخلد هرگز رهاش نمیکنم
و قله انشالله و بگو که ان شاءالله
ما بخیبله ظنونه که ناامیدش نمیکنم

aliaga
aliaga





صفحه۹۱
...

یاس
یاس
اعطای یک قطعه زمین رایگان به خانواده‌های دارای ۴ فرزند و بیشتر زیر ۲۰ سال

🔹️کمیسیون تلفیق لایحه بودجه سال ۱۴۰۳، در راستای حمایت از خانواده‌ و فرزندآوری و حمایت از ارکان خانواده و با انگیزه حفظ سبک ایرانی و اسلامی، دولت و وزارت راه و شهرسازی را مکلف کرد تا به خانواده‌های دارای ۴ فرزند و بیشتر زیر ۲۰ سال، از سال ۱۴۰۳ یک قطعه زمین رایگان هدیه دهد.




بعد من یادمه اگه فرزند چهارم به دنیا می اومد
از بهداشت و امکانات زندگی محروم میشدی هیچ
ممکن بود اب و برق کل خونواده هم قطع کنن
عملا نفر چهارم فرزندی شوم و نحس و مایه فقر بقیه میشد
طفلی بچه ناخوانده دولت ملت بود :پوکر
پ.ن:تف بشتان که هیچ وقت عقل نداشتید درست برنامه بریزید
پدر مادرای الانم که بچه های اون نسلن
قباله بهشت هم بده بهشان اگه گول خوردن {-18-}

마흐디에
마흐디에
چرا همش حالم خوب نیست؟

رها
رها
تفاوت ها بین نسل ها چقد زیاد شده!!! طرز فکر کردن، سبک زندگی، برنامه ریزی ها و..... چقد برا بچه های 70،80،90سخت شده زندگی کردن با پدر و مادرهای دهه 50و 60:/

یاس
یاس
از بس هرچی گفتن‌میباره
نبارید و دروع بود
و قرار بود دیشب برف سنگین ده دوازده سانتی بیاد
ولی کمی سوز باد بود و افتاب خرداد
نه مردم و نه مسولان دیگه به کتفشون نبود که اسمون ابر سیاه گرفته :))
هم اکنون در برف سنگین مسافرین و مسولین غافلگیر شدن

ما شیرازی اصیلیم
اسم شیرازیا بد در رفته =))

aliaga
aliaga



۸۳
:گل

aliaga
aliaga
@Baran سلام بر استاد توانا....


تولدتون مبارک -گل--گل-

اشاءالله بحق صاحب الزمان الباقی روزای زندگیتون سرشاراز سلامتی وتندرستی باشه...:دعا-گل-

خانوم میم
خانوم میم
غروب شلمچه بود
بدو بدو های دوییدن برای پیدا کردن بچه ها خستم کرده بود.
اون سال اولین سالی بود که هیچ کدوم از پسرا همراهمون نیومده بودن و ما چهار تا دختر مسئولیت اتوبوسای راهیان نورمون داشتیم.
شب قبلش یکی از بچه هامون تو خوابگاه حبیب الهی تشنج کرده بود و دو تا دیگه از بچه ها برده بودنش بیمارستان و عملا مسئولیت کاروان مونده بود رو دوش من.
یادمه غروب شلمچه بود
چند تا از بچه ها گم شدن ،و ما حتی بدون اینکه پرچمی نشونی چیزی داشته باشیم باید در به در دنبالشون می گشتیم ، تلفنا نمی گرفت ،ومن چند بار مسیر اتوبوسا رو دوییده بودم فریاد می زدم بچه های گیلان .... بچه های گیلان....
یه جا خسته شدم ،استرس اینکه اگه بلایی سرشون اومده باشه ، اگه پیدا نشن چه جوابی باید به کیا بدم کلافم کرده بود... همونجا نشستم و گریه کردم و گفتم شهید خرازی من پیداشون نمی کنم خودت پیداشون کن و بیار
یادمه
غروب شلمچه بود ، تو اتوبوس همین صوت سلحشور پخش می شد ، سرم رو شیشه بود ، خسته بودم و به ادعاهایی که داشتم فکر می کردم و از اون همه ضعیف بودنم گریم گرفته بود...
چه زمانی ، چه چالشای کوچیکی ، که بزرگت می کنن...


donya
donya 👩‍👧‍👦
از بیمارمون پرسیدم
بعد از عمل قطره‌ی چشمتون رو سر ساعت استفاده کردید؟
با تعجب پرسید:
کدوم قطرهههه؟
گفتم همون که سفید رنگ بود دیگه؟
با خنده گفت:
اونو که همون روز اول دو قاشق خوردم تموم شد :

😐😐😂

حضرت@دوست
حضرت@دوست
أنا مريض وأموت من أجلك أكثر مما تعلم


شُکرِ چشمِ تو چه گویم؟. که بِدان بیماری. می‌کُنَد دَردِ مرا از رخِ زیبایِ تو خوش

donya
donya 👩‍👧‍👦
الی چرا رفته؟:گگگ

aliaga
aliaga
@Z110 تقدیم ب همه دهه شصتی های ساینا:خخخ تلویزیون دیدن دهه شصتیای مظلوم:خخخ:خخخ

ܝܿܝܸܩܙ
ܝܿܝܸܩܙ
@Moshaddadeh :دی:)) چه پروفی خیلی سم بود 😂😭

صفحات: 7 8 9 10 11

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو