یافتن پست: #بیداری

هادی
هادی
حکایت شیخ سمعان

خانوم اِچ
خانوم اِچ
کِی پنج شنبه میاد؟!{-81-}

EDRIS
EDRIS
شب بخیر گفتن ما
محض ادای ادبست
ور نه چون شب برسد
اول بیداری ماست.

Saye
Saye
می‌گویند:
‏برایت خواب‌های خوشی را آرزومندیم.
‏خواب زیبا به چه کارمان می‌آید؛
وقتی ما گرفتار بیداری دردناکی هستیم.



یاس
یاس
پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«کلما ازداد العبد ایمانا ازداد حبا للنسآء ; هر چه ایمان بنده زیاد شود، محبت [وی] به زن ها نیز زیاد می شود .»
______امروز همسر امام موسی صدر از دنیا رفتند
و این شعر عاشقانه این عالم مجاهد برای همسرش هست
پرده‌ای از پرند س‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍یم اندود /ماه بر دوش شام گسترده
روشن و دلکش و خیال‌انگیز/ وز نسیم شبانه افسرده
و اندر اعماق آشیانه خویش/سر خود مرغ حق فرو برده
یاد بیداری و تلاش و سخن /از خیال زمانه بسپرده
نیمی از شام هجر بگذشته /صحبت غم به جانم آورده
خواب بگریخته زدیده من /دامن از اشک چشم پر کرده
لیک با رنج جانگداز فراق/روح باز از غمش نیازرده
یاد مهر حیات‌بخش «مه»م /زنده می‌دارد این تن مرده
لاله حاوی او چراغ شب است /نور بر شام هجر بسپرده
یا رب از جور دهر برهانش/تا که برهاند این سرا پرده
نکته جالب در این غزل اینکه حروف اول مصرع‌های اول آن نام «پروین خلیلی» را می‌سازند نام همسرشون


ناخوداگاه یاد حدیث نبوی افتادم😍

Hana
Hana
چ خلوته{-75-}
میگم اون وسط مسطا واس منم دعا کنید ی چیز قبول شم {-75-}
بوس ب کلتون {-75-}

حضرت@دوست
حضرت@دوست
راز دل

كاش سرنوشتم هرگز این نبود
كه رویاهایم را قسم بدهم كه بمانی...

گرداگرد تو می گردم
و میان بودن و نبودن، شیر و خط می اندازم!
تو خوب می دانی
آمدنم از روی حساب نبود، كه رفتنم از روی اختیار!

گمان نمی كنم
باقی عمرم را به دنبال كنج دلی بگردم!
هنوز هم به هوای توست كه زنده ام...

دریغ از من
دریغ از شبهای به بیداری گذشته
و دل ساده ام كه راز شب بو ها را محرمانه پنداشته!


حضرت@دوست
حضرت@دوست

گیره ی موها که بر زلف چلیپایش زده
چوبه ی دارِ مرا امروز، برپا کرده است

صد گره افتاده در کار و دلم زنجیر اوست
تا گره از روسری اش لحظه ای وا کرده است.

تا که دیدم موج گیسویش به روی شانه هاش
دیده ی طوفانی ام همرنگ دریا کرده است

تا خجل گردد مگر یک باره کندوی عسل
غنچه لبهای شیرینش شکوفا کرده است

گاه می آید به خوابم نیمه شب سر میزند
عالمِ بیداری ام را غرق رویا کرده است


حضرت@دوست
حضرت@دوست

جمال شخص نه چشم است و زلف و عارض و خال
هزار نکته در این کار و بار دلداریست

قلندران حقیقت به نیم جو نخرند
قبای اطلس آن کس که از هنر عاریست

بر آستان تو مشکل توان رسید آری
عروج بر فلک سروری به دشواریست

سحر کرشمه چشمت به خواب می‌دیدم
زهی مراتب خوابی که به ز بیداریست

دلش به ناله میازار و ختم کن حافظ
که رستگاری جاوید در کم آزاریست


حضرت@دوست
حضرت@دوست
طریق@عشق

چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود
ور آشتی طلبم با سر عتاب رود

چو ماه نو ره بیچارگان نظاره
زند به گوشه ابرو و در نقاب رود

شب شراب خرابم کند به بیداری
وگر به روز شکایت کنم به خواب رود

طریق عشق پرآشوب و فتنه است ای دل
بیفتد آن که در این راه با شتاب رود

گدایی در جانان به سلطنت مفروش
کسی ز سایه این در به آفتاب رود


حضرت@دوست
حضرت@دوست
تب نگاه

وقتی تب نگاهم، بی تاب شد برایت
شب تا سحر دو چشمم، بی خواب شد برایت

چون غرق اضطرابم، در سینه دل ندارم
قلب من و تپش ها، خوناب شد برایت

بغضی که در گلویم دریاچه بود و خاموش
در خاطرات هق هق، مرداب شد برایت

کو نوش لب کجا شد!؟ داروی عشق و آتش
تا مرگ، قلب مجروح، سهراب شد برایت

فرسنگ های دوری، عمر من و صبوری
این زندگی ی زوری، دل، آب شد برایت

بیداریم بدونت، یک عمر می گذشت و
رویا ندیده از تو، شب خواب شد برایت

این منتظر به مهرت، عمرش گذشت آقا
در هر نفس، همیشه، بی تاب شد برایت

حضرت@دوست
حضرت@دوست
گفتمش:

ـ «فانوس ماه
می‌دهد از چشم بیداری نشان . . .»

گفت:
ـ «اما، در شبی این‌گونه گُنگ
هیچ آوایی نمی‌آید به‌گوش . . .»

صفحات: 8 9 10 11 12

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو