خانوم میم
هیچی اندازه فیلم رویای خیس تلخ نبود
آجوما
بچه ها سایت برا دانلود فیلم امریکایی بدون سانسور نمیشناسین؟؟؟
g.h.o.l.a.m.a.l.i
زن و شوهری یک خر از بازار خریدند. در راه برگشت به خانه یک پسر بچه گفت: ” چقدر احمقند. چرا هیچکدام سوار خر نشده اند؟ ”
آندو وقتی این حرف را شنیدند زن سوار بر خر شد و مرد در کنار آنها براه افتاد. کمی بعد پیرمردی آنها را دید و گفت: “مرد رئیس خانواده است. چطور زن می تواند در حالی که شوهرش پیاده راه می رود سوار خر شود؟ ”
زن با شنیدن این حرف فوراً از خر پیاده شد و جای خود را به شوهرش داد. لحظاتی بعد با پیرزنی مواجه شدند. پیر زن گفت: ” عجب مرد بی معرفتی، خودش سوار خر می شود و زنش پیاده راه می رود. ”
مرد با شنیدن این حرف به زنش گفت که او هم سوار خر شود.
بعد به مرد جوانی برخوردند. او گفت: ” خر بیچاره، چطور می توانی وزن این دو را تحمل کنی. چقدر به تو ظلم می کنند! ”
زن و شوهر با شنیدن این حرف از خر پیاده شدند و خر را به دوش گرفتند.
ظاهراً راه دیگری باقی نمانده بود.
وقتی به پل باریکی رسیدند، خر ترسید و شروع به جفتک زدن کرد. آنها تعادلشان را از دست دادند و به رودخانه سقوط کردند.
نتیجه:
تک تک مردم برداشت های مختلف دارند. گوشتی که یکنفر با لذت می خورد برای دیگری زهر است.
هیچوقت ممکن نیست که هم
g.h.o.l.a.m.a.l.i
مردی از خانه بیرون آمد تا نگاهی به خودرو نوی خود بیندازد که ناگهان با چشمانی حیرت زده پسر بچه سه ساله خود را دید که شاد و شنگول با ضربات چکش در حال نابود کردن رنگ براق خودرو است. مرد بطرف پسرش دوید، او را از ماشین دور کرد، و با عصبانیت و برای تنبیه، با چکش بر روی دست های پسر بچه زد.
وقتی خشم پدر فرو نشست با عجله فرزندش را به بیمارستان رساند.
هرچند که پزشکان نهایت سعی خود را کردند تا استخوان های له شده را نجات دهند اما مجبور شدند انگشتان له شده دست کودک را قطع کنند. وقتی که کودک به هوش آمد و دستهای باند پیچی شده اش را دید با حالتی مظلوم پرسید: ” پدر انگشتان من کی خوب میشه؟ ”
پدر همان روز خودکشی کرد.
نتیجه:
اکر کسی پای شما را لگد کرد و یا به شما تنه زد، قبل از هرگونه عکس العمل و یا مقابله به مثل، این داستان را به یاد آورید. قبل از آنکه صبر خود را از دست بدهید کمی فکر کنید. وانت را می شود تعمیر کرد اما انگشتان شکسته و احساس آزرده را نمی توان
مهاجر
بیایید بگید برا اولین بار کجا و چجوری با ساینا آشناشدید و اومدید اینجا؟
خانوم اِچ
من ازوناییم که اگ باهام دوست باشید میگی اههه بابا اینم ک همش بد بیاری میاره😐
خواستم برم چادر بخرم مامان چادریه فوت کرد
خواستم برم مهمونی دندونم باد کرد
و...
마흐디에
یک عدد دایی مهاحر با شلوار لی و تیشرت مشکی رویت شد
Tasnim
اومدم ازمایشگاه، کلی طول کشید آزمایشمو ثبت کنه و ...
بعد گفت سه میلیون باید پرداخت کنی و بیمه ت با ما قرارداد نداره، در حالیکه توو سایتش زده بود داره
من ناشتای خسته ی خوابالو که بابای بچه ها رو کاشتم خونه و اسنپ گرفت برام، ناکام باید برگردم
روحش شاد
الان یه تیکشو تو اینستا دیدم باز یادم افتاد