یافتن پست: #بچه

خانوم میم
خانوم میم
هیچی اندازه فیلم رویای خیس تلخ نبود

آجوما
آجوما
بچه ها سایت برا دانلود فیلم امریکایی بدون سانسور نمیشناسین؟؟؟

هادی
هادی
دیشب اطلاعیه قطعی برق زده بودن به خاطر تعویض سیمای یه قسمتی یاد زمان روحانی مچکریم افتادم روزی چند ساعت برقامون میرفت اولش اطلاع هم نمیدادن :/ بعد وزیرش میگفت ما نیروگاه برق لازم نداریم هزینه اضافس ... خدا نگذره ازشون



Elham
Elham 👩‍👧‍👦
بچه‌ها وقتی بال مرغ کباب میکنین بهش نمک نزنین ….

اونجا زیر بغل مرغه خودش عرق میکنه شوره

@Ali_s بیا‌ روحت جلا پیدا کنه:تری

مهاجر
مهاجر
مودمن وقتی کتاب خریدم هزینه کردم تو نمایشگاه ولی نتونستم به مهدیه و خواهرش به رسم یادگاری تحویل بدم


g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
زن و شوهری یک خر از بازار خریدند. در راه برگشت به خانه یک پسر بچه گفت: ” چقدر احمقند. چرا هیچکدام سوار خر نشده اند؟ ”

آندو وقتی این حرف را شنیدند زن سوار بر خر شد و مرد در کنار آنها براه افتاد. کمی بعد پیرمردی آنها را دید و گفت: “مرد رئیس خانواده است. چطور زن می تواند در حالی که شوهرش پیاده راه می رود سوار خر شود؟ ”

زن با شنیدن این حرف فوراً از خر پیاده شد و جای خود را به شوهرش داد. لحظاتی بعد با پیرزنی مواجه شدند. پیر زن گفت: ” عجب مرد بی معرفتی، خودش سوار خر می شود و زنش پیاده راه می رود. ”

مرد با شنیدن این حرف به زنش گفت که او هم سوار خر شود.

بعد به مرد جوانی برخوردند. او گفت: ” خر بیچاره، چطور می توانی وزن این دو را تحمل کنی. چقدر به تو ظلم می کنند! ”

زن و شوهر با شنیدن این حرف از خر پیاده شدند و خر را به دوش گرفتند.
ظاهراً راه دیگری باقی نمانده بود.
وقتی به پل باریکی رسیدند، خر ترسید و شروع به جفتک زدن کرد. آنها تعادلشان را از دست دادند و به رودخانه سقوط کردند.

نتیجه:

تک تک مردم برداشت های مختلف دارند. گوشتی که یکنفر با لذت می خورد برای دیگری زهر است.
هیچوقت ممکن نیست که هم

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
@Tasnim



مسلمون شدم یا نه ؟!!

Sina
Sina
داشتم از جلو سوپرمارکت سرکوچه کارتن جمع می‌کردم برا اسباب‌کشی
که یه خانوم پشت سرم به بچه اش گفت:
اگه درس نخونی باید از این‌ کارا بکنی😊😅{-11-}

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
مردی از خانه بیرون آمد تا نگاهی به خودرو نوی خود بیندازد که ناگهان با چشمانی حیرت زده پسر بچه سه ساله خود را دید که شاد و شنگول با ضربات چکش در حال نابود کردن رنگ براق خودرو است. مرد بطرف پسرش دوید، او را از ماشین دور کرد، و با عصبانیت و برای تنبیه، با چکش بر روی دست های پسر بچه زد.

وقتی خشم پدر فرو نشست با عجله فرزندش را به بیمارستان رساند.

هرچند که پزشکان نهایت سعی خود را کردند تا استخوان های له شده را نجات دهند اما مجبور شدند انگشتان له شده دست کودک را قطع کنند. وقتی که کودک به هوش آمد و دستهای باند پیچی شده اش را دید با حالتی مظلوم پرسید: ” پدر انگشتان من کی خوب میشه؟ ”

پدر همان روز خودکشی کرد.

نتیجه:

اکر کسی پای شما را لگد کرد و یا به شما تنه زد، قبل از هرگونه عکس العمل و یا مقابله به مثل، این داستان را به یاد آورید. قبل از آنکه صبر خود را از دست بدهید کمی فکر کنید. وانت را می شود تعمیر کرد اما انگشتان شکسته و احساس آزرده را نمی توان

مهاجر
مهاجر
بیایید بگید برا اولین بار کجا و چجوری با ساینا آشناشدید و اومدید اینجا؟

خانوم اِچ
خانوم اِچ
من ازوناییم که اگ باهام دوست باشید میگی اههه بابا اینم ک همش بد بیاری میاره😐
خواستم برم چادر بخرم مامان چادریه فوت کرد
خواستم برم مهمونی دندونم باد کرد
و...

마흐디에
마흐디에
یک عدد دایی مهاحر با شلوار لی و تیشرت مشکی رویت شد

ماریا
ماریا
با تصویب مجلس، شنبه ها تعطیل میشود...{-69-}{-69-}{-69-}

Tasnim
Tasnim
اومدم ازمایشگاه، کلی طول کشید آزمایشمو ثبت کنه و ...
بعد گفت سه میلیون باید پرداخت کنی و بیمه ت با ما قرارداد نداره، در حالیکه توو سایتش زده بود داره
من ناشتای خسته ی خوابالو که بابای بچه ها رو کاشتم خونه و اسنپ گرفت برام، ناکام باید برگردم

خانوم میم
خانوم میم
حالا باید تا سه بیدار بمونم :هعی

صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو