یافتن پست: #بویِ

حضرت@دوست
حضرت@دوست
بویِ باران می دهد...

لخظه های خیسِ دلتنگی!
برای مشاهده تصویر بزرگتر کلیک کنید


حضرت@دوست
حضرت@دوست
من که با بویِ گُلی می رقصم
تو که با شعرِ تری می رقصی
باید از نو بنویسیم که آوازِ قناری ها را
مثلِ اندیشه یِ خود می دانیم !
و بگوئیم که ما آزادیم
و برایِ دلِ خود
همچنان می رقصیم !
چون شکیبا هستیم
و پذیرایِ بهارانِ خدا می باشیم
تا دل انگیزترین گُلها را
با لبِ خویش ببوسیم
و سپس
با همین زورقِ بشکسته ی خویش
....................... دل به دریا بزنیم !


دانلود موزیک



سید ایلیا
سید ایلیا
پاییز اینجوریه که
یه نمِ بارون میزنه چند تا برگ میریزه،
یه خروار بویِ خاک بلند میکنه و مارو با یه دنیا حالِ خوب ول میکنه....🌧🍂

سید ایلیا
سید ایلیا
ميدانی جانم!
صبح ها همين كه
صدایِ سوت کشیدنِ کتری رویِ اجاق را بشنوی،
بویِ نانِ سنگکِ تازه يِ صبحِ زودِ پدر به مشامت برسد،
و صدايِ صبحانه حاضر کردنِ مادر از آشپزخانه بیاید،
يا وقتی عطرِ قرمه سبزی هايِ ظهرِ جمعه اش تويِ خانه ميپيچد و هوش از سَرت ميبرد،
همين كه چشمت ببينتشانُ
گوشَت نفس هايشان را بشنود،
همین که آغوشِ گرمشان را لمس كنیُ
بگویی "چقدر دوستشان داری"
يعنی "صبحت بخير" شده!
جمعه و شنبه اش فرقی نمیکند،
صبح هایِ بودنشان همیشه بخیر می شود...


چه قدر زود ، دیر می شود ....
🍃کاش قدر حضورشان را به خوبی ادا کنیم ...
           

تبسم
تبسم
بعضی شب ها ،
انگار که خدا حواسش پرت شده باشه و کیسه دل تنگی از دستش ول شده باشه رو سر شهر
کل شب رو سیل دل تنگی با خودش میبره
هوا بویِ دلتنگی میگیره و میلِ گریه
گنجشکا با دلتنگی میخوابن
رفتگرا با دلتنگی جارو میکشن
شب بوها با دلتنگی عطر میکنند
و تو ...
دلتنگ میمیری ...
دلتنگ دوباره زنده میشی
دلتنگ دوباره میمیری
بعضی شب ها
انگار که خدا حواسش پرت شده باشه
دل تنگی به مغز استخون میرسه
به خودِ خودِ ریشه دل!

0
0
بر من گُذر
که بویِ گلستانم آرزوست ..

فلور
فلور
از تمامِ خوردنی‌ها چایِ قند پهلو
داشته باشی و از تمامِ مكان ها
تخت خودت برای زندگی و از تمامِ
عطرها، بویِ نارنگی و پرتقالِ نورس بدهی..


wolf
wolf
از بادِ صبا، دلم چو بویِ تو گرفت

بُگذاشت مرا و جستجویِ تو گرفت

اکنون ز مَنَش هیچ نمی‌آید یاد...

بوی تو گرفته بود خوی تو گرفت



wolf
wolf
با جرعه ای ز بویِ تواز خویش می روم...



سکوت شب
سکوت شب
فرقی نمیکند
کنار دریا باشی
وسطِ مهمانی
کنج اتاق
یا هر جایِ دیگر...!
روزهایِ تعطیل
بویِ تنهایی در سَرِ آدم میپیچد...!
باید یک نفر باشد
بدونِ غرور دوستت بدارد
آنقدر صمیمی
که اگر در مدتِ یک ساعت
برای بیستمین بار میخواستی حالش را بپرسی
دل دل نکنی
فکر نکنی
با خودت نگویی که نکند کلافه اش کنم
ترسِ از چشمْ افتادن را نداشته باشی!
یک نفر که حالِ تو را بلد باشد...
یک نفر که بدونِ توضیح بفهمد
این همه بی قراری دست خودت نیست!
یک نفر که غرورِ خاموشِ تو را
عشق معنا کند
نه چیز دیگری....!
یک نفر که حضورش
برای روزهای تعطیل الزامی ست!

milad
milad
در زندان ندیدن رو روی دیدنت وا کردن

پایِ برگه یِ حقیقت رو که شکست بود و بس

با دستِ پُر از بویِ پارگی زنجیرت امضاء کردم

wolf
wolf
من
همین روزها با خدا مذاکره خواهم کرد.
آن هم یک مذاکره ی یک طرفه
که برنده ی نهایی من باشم

می خواهم باران را،
آفتاب را، ابر را،
اصلا تمامِ کائنات را،
یک روز به دستِ من بدهد

تا تمامِ محاسبات را درهم بریزم
و هیچکس نفهمد
من در یک گوشه ی دنیا
چگونه
دوست داشتنت را
عطری کردم
و پر کردم دنیایم را
از بویِ خوشِ
خواستنت !



ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
روزهایِ آخر اسفند ، حالِ عجیبی دارد ‌.‌..
خیابان ها بویِ عید می دهند ... و آدم ها مهربان ترند ...
همه جا پر است از بویِ عشق و ... بوی نابِ زندگی ...

اسفند مثلِ پنج شنبه می مانَد ...
یک خوشیِ زودگذر ... اما دلچسب ..‌.
یک انتظارِ کوتاه ... ولی دلپذیر ...

عید هم از راه می رسد ،
و به فاصله ی پلک زدنی ؛
تمام می شود ...
اما خاطراتِ اینِ اسفندهایِ عاشق ؛
هرگز از یادها نخواهد رفت ...

همیشه ... انتظارِ اتفاقاتِ خوب ،
از خودِ آن اتفاقات ، دلنشین ترند ...
و اسفند ؛
بهترین انتظار ،
برایِ بهترین اتفاق است ...
من این انتظار را ،
من این اشتیاق را ،
کودکانه دوست دارم ...

کاش این ماهِ بینظیر و خاطره انگیز ؛
تا آخرِ عمرمان کِش می آمد ...^_^

صفحات: 1 2 3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو