یافتن پست: #باور

خانوم اِچ
خانوم اِچ
قتل عمد، فقط دروغ گفتن به کسی که خالصانه همه حرفاتو باور میکنه…🙂🥀

هادی
هادی
مپرس شادی من حاصل از کدام غم است
که پشت پرده ی عالم هزار زیر و بم است
زیان، اگر همه ی سود آدم از هستی ست
جدال خلق چرا بر سر زیاد و کم است
اگر به ملک رسیدی جفا مکن به کسی
که آنچه کاخ تو را خاک می کند، ستم است
خبر نداشتن از حال من بهانه ی توست
بهانه ی همه ظالمان شبیه هم است
کسی بدون تو باور نکرده است مرا
که با تو نسبت من چون دروغ با قسم است
تو را هوای به آغوش من رسیدن نیست
وگرنه فاصله ما هنوز یک قدم است

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
دیگو مارادونا یک مدت به خاطر افسردگی بعد از ترک اعتیاد در بیمارستان روانی بستری بود، هنگام مرخص شدن از بیمارستان خاطره عجیبی از روزهایی که در این بیمارستان بستری بود تعریف کرد. او گفت:اینجا آدم های زیادی هستند که همه مشکلات روحی روانی دارند، یکی میگوید من چه گوارا هستم و همه باور می‌کنند، یکی دیگر میگوید من گاندی هستم و باز همه باور می‌کنند ولی وقتی من به آنها گفتم که من مارادونا هستم همه به من خندیدند و میگفتن: هیچوقت، هیچکسی، مارادونا، نمیشود.»

مهاجر
مهاجر
همچنان که در آرامش خوابیدید چشمان بیدار من داره امنیت رو براشماها فراهم می‌کنه
عمو مهاجر جونتون عین شیر حواسش به همه چیز هست

مهاجر
مهاجر
کیا بیدارن؟

Saye
Saye
کاش آدما میتونستن مقدار لازم و کافی غرور رو کسب کنن... ن کمتر.. ن بیشتر...

مهاجر
مهاجر
شماهم این بوی بهار رو حس میکنید که داره میاد؟

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
بودنم را هیچ کس باور نداشت
هیچکس کاری به کار من نداشت
بنویسید بعد مرگم روی سنگ
با خطوطی نرم زیبا و قشنگ
آنکه خوابیده در این گور سرد
بودنش را هیچ کس باور نکرد

سالومه
سالومه
نقطه ضعف شما چیه
مال من
تنبلی و
ترس
عدم پشتکار

♡✓
♡✓
به قیافه اش نمی آمد
به اخم روی صورتش
به لحن صدای مردانه اش
به سبک راه رفتن اش
حتی به دستهایش
با رگ های باد کرده
و به چشم هایش
که هیچ وقت سرمه و مداد چشمی ندیده بود
به موهایش
که رنگ نمی‌کرد
و به لبهایش
که قرمزی
رژ لبی را آنچنان که باید
بر لب هایش نیاورده بود ...
به او نمی آمد
یک روز ، آنقدر عاشق شود
که بخواهد
برای معشوقه اش
شعر بگوید ...
زنی که هیچ کس
باورش نمی شد
اینهمه عاشقی را
در دلش
پنهان کرده است ...
به قیافه اش
نمی آمد
اما از شعرهایش
معلوم بود




♡✓
♡✓
دلم را که مرور می‌کنم ؛
تمام آن، از آنِ توست ...!
فقط نقطه‌ای از آنِ خودم !
روی آن نقطه هم میخ میکوبم ؛
و قاب عکس تو را می آویزم ...!



donya
donya 👩‍👧‍👦
شهره صولتی یه جوری میخونه و قر میده انگار نه انگار هم سن و سالاش الان هفت تا کفن پوسوندن:بی حوصله

Elham
Elham 👩‍👧‍👦
با همی دسدام فاطمه لیلییو رو مسدود کلدم:هق

aliaga
aliaga
در زندگیم سختی‌هایی را تحمل کردم
که پیش از واقعه گمان نداشتم بتوانم
حتى بعدها باور نکردم که در آن ماجرا تاب آوردم
انسان خودش را نمی‌شناسد، خصوصا قدرت‌هایش را

نوشته "معین دهاز"
کتاب "نباید می‌ماندیم"

رها
رها
دوتا اصلاحیه اومد برا دفترچه استخدامی برید مطالعه کنید بیینید شاید تعداد پذیرش تو شهرتون بیشتر شده باشه i3ahar_sanjab @elham@

صفحات: 3 4 5 6 7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو